HoesJimmy:
شماهاTea:
بله بیبیJimmy:
با دخترام توی پارک نشسته بودم که دیدم اون دوتا دختر شیرین دارن میان سمتمونJimmy:
جونگی نزدیک بود غش کنه نزاتینسبسینب بچه ی بیچارهYoongi:
عااااJimmy:
مینا (کراش جونگی) وقتی داشت نزدیک میشد یه لبخند گنده داشت و برامون دست تکون دادJimmy:
جونگی خجالت زده دست تکون داد و نگاهش نکردJimmy:
خیلی سریع صحبت میکرد و گفت از موهای من و آرایش نایون خوشش میادHoebi:
اون بامزه ی بامزه هاستNamjohn:
اوهوم🤩🤩🤩Jimmy:
بعد تصمیم گرفتیم بریم کافه ی کوچیکی که نزدیک گلفروشیهJcock:
قهوه اونجا حال بهم زنه🤠😔Jinie🌻:
اره یه بار رفتم اونجا و بعدش دلم جوری درد گرفت که نمیتونستم بخوابمHoebi:
پشمام منم همینطورJimmy:
عالی شد. من تنها کسیم که قهوه گرفته🔫🙂Jcock:
به افتخار جیمین یه ف بفرستیدTea:
فHoebi:
فJinie🌻:
فJimmy:
به هرحال. مینا از جونگی یه سوالی پرسید و جونگی به زبان اشاره یه چیزی گفت و نایئون براش ترجمه اش کردJimmy:
و مینا واقعا کنجکاو به نظر میرسید و لبخند میزد و گفت همیشه میخواسته زبان اشاره یاد بگیرهTea:
عیوووJimmy:
و وقتی بهش گفتم جونگی میتونه بشنوه و فقط نمیتونه حرف بزنه دستاشو بهم کوبید و شروع کرد کلی باهاش حرف زدنJinie🌻:
اون خیلی کیوته خدایاYoongi:
مومو چی؟ نایون ازش متنفر نیست؟Jimmy:
اه اره خبJimmy:
مومو در حالی که به نایون نگاه میکرد گفت انتظار همچین همراهای خوبی رو نداشته و نایئون گفت "منم همینطور رفیق" و مومو گفت "فکر میکردم سرت با شوگر مامیت گرمه" و قیافه ی نایئون یه جوری بود انگار میتونه همون لحظه بپره روشJcock:
دعوا دعوا داوع دعوا دعوا دعاواTea:
دعوا کردن؟Jimmy:
نهJcock:
عا😔😔🤠😔Jimmy:
کل مدت نایئون به مومو زل زده بود و مومو بهش نیشخند میزد
YOU ARE READING
Colorless Rainbow ~|| Hopegi/Namjin/Vminkook Au Persian Translate
Fanfictionیونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ☼☽ نام: رنگین کمان بی رنگ ☼☽ کاپل: سپ. نامجین. ویمینکوک ☼☽ ژانر:تکستینگ، فلاف، انگست ☼☽writer: @sunkltten ☼☽cover by: @im_jonas