Hoebi:
اخرش باهم میخوابنNamjohn:
🤩🤩🤩🤩🤩Tea:
امار بده.Jimmy:
بعد مینا با جونگی شروع به حرف زدن کرد و یه چیزی در مورد گل ها گفت و شنیدم بعدش یه چیزی در مورد ابنبات گفت. یه جاییم شنیدم یه چیزی درباره ی گرمای جهانی گفت؟Namjohn:
یه ملکه ی باهوش واقعی🤩😩Jimmy:
مومو داشت یه چیزی در مورد شوگر مامیا و اینکه چرا نباید هیچوقت واسه چنین چرت و پرتایی اسم نویسی کنید میگفت و نایئون فقط داشت چشماشو میچرخوندHoebi:
تو چیکار میکردی؟Jimmy:
کل مدت اونجا نخودی بودمHoebi:
فYoongi:
فJinie🌻:
فJimmy:
و یه یارویی اونجا کار میکرد که کل مدت بهم زل زده بود و با دستش اداهای عجیب و غریبی در میاوردHoebi:
عیو جفJimmy:
میشناسیش؟Hoebi:
آره اون حسابی عجیب و غریبهHoebi:
یه بار ازم پرسید میتونم واسه پاش جق بزنم یا نهJimmy:
😬😬😬Yoongi:
.....Tea:
ما-Hoebi:
گفتم نهYoongi:
یسنبدشمسئمنطستدسJimmy:
پشممام یه لحظه خیلی نگران شدمNamjohn:
ملکه🤩🤩Jimmy:
خب این همه چیو روشن میکنهTea:
از توم همینو خواست؟Jimmy:
ام یه لحظه رفتم دستشوییHoebi:
تصمیم بدی بودJinie🌻:
تصمیم خیلی بدی بودJimmy:
نمیتونستم بشینم و به حرفای مینا درباره ی درختا و نظرای عوضیانه ی مومو درباره ی نایئون گوش بدمNamjohn:
دفعه ی بعدی اون ها باید منم دعوت کنن. من عاشق درخت هام🤩🤩Jinie🌻:
عیوTea:
بیبی اونجا چه اتفاقی افتاد؟Jimmy:
خب وقتی در باز شد و اون اومد داخل داشتم آرایشمو تمدید میکردمJimmy:
من نادیدش گرفتم و اون خیلی اومد و نزدیک شروع به بو کردن موهام کردYoongi:
🗿Tea:
عی این چه کوفتیهJcock:
ازش پرسیدی بوی خوبی میده؟🤠Jimmy:
نه نادیدش گرفته بودم
YOU ARE READING
Colorless Rainbow ~|| Hopegi/Namjin/Vminkook Au Persian Translate
Fanfictionیونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ☼☽ نام: رنگین کمان بی رنگ ☼☽ کاپل: سپ. نامجین. ویمینکوک ☼☽ ژانر:تکستینگ، فلاف، انگست ☼☽writer: @sunkltten ☼☽cover by: @im_jonas