Pretty Hurts [Harry Styles]

By sheida_stories

48.3K 4.4K 117

"...من تنها بودم،توی حصاری که واسه خودم ساخته بودم زندانی شدم،وابسته به خودکشی بودم،من افسرده شدم،احساس افتضا... More

part 1
part 2
part 3
part 4
part 5
part6
part 7
part 8
part 9
part 10
part 11
part 12
part 13
part14
part 15
part 16
part 17
part 18
part 19
part 20
part 21
part 22
part 23
part 24
part 25
part 26
part 27
part 28
part 29
part 30
part 31
part 32
part 33
part 34
part 35
part 36
part 37
part 38
part 39
part 40
part 41
part 42
part 43
part 44
part 45
part 46
part 47
part 48
part 49
part 50
part 51
part 52
part 53
part 54
part 55
part 57
part 58
part 59
part 60
part 61
part 62
part 63
part 64
part 65
part 66
part 67
part 68
part 69
part 70
part 71
part 72
part 73
part 74
part 75
part 76
part 77
part 78
part 79
part 80
part 81
part 82
part 83
part 84
part 85
part 86
last part/87

part 56

438 39 1
By sheida_stories

|داستان از نگاه هری|
تو این مدت ،تو این یه ماهی که واسه من مثه یه سال گذشت،وقتی تو خیابون هتی شلوغ لندن راه میرفتم ،هیچ کس رو واضح نمیدیدم،تنها صدایی که از جمعیت لندن بلند میشد سکوت بود و گوشهای من فقط صدای امیلی رو همه جا میشنید.
دفعه ی آخری که امیلی رو دیدم،خیلی عصبانی بود،فقط داد میزد ،فکر کنم من بلد نیستم مثه یه جنتلمن درخواست شماره کنم:|
راستش اولی باری که تو اون پارک امیلی رو دیدم،حس خاصی بهش نداشتم ،فقط چون حوصلم سر رفته بود سر صحبت رو باهاش باز کردم.اگه بیکار نبودم اصن بهش نگاه هم نمیکردم،تو این دنیا خیلی از دخترا هستن که چهره ی مظلومی دارن ولی دلشون از سنگ و صخره هم محکم تره.
ولی امیلی اینجوری نیست،طوری که تمام سعیشو میکرد تا از من دور بمونه با حتی طوری که تو چشمام نگاه میکرد و بعد چند ثانیه متوجه میشد که چشمای قهوه ایش توی چشمای من قفل شده و بعد سرش رو مینداخت پایین از خجالت سرخ میشد و هزار تا چیز دیگه که اونو از دخترای دیگه جدا میکنه.اون با همه فرق داره،یه حسی بهم منتقل میکنه که من تا حالا تجربش نکردم.این حس ،یه چیز مخلوطه،یه چیزی مثه ترکیب زجر و لذت.
این حس لعنتی هر روز داره بیشتر میشه و باعث میشه که من هر روز امیلی رو بیشتر بخوام.
دیروز یه تماس غیر منتظره از النور داشتم.بعد از سلام و احوال پرسی سریع شروع کرد به حرف زدن و خیلی جدی موضوع اصلی رو به جلو هل داد.
تا اسم امیلی رو آورد قلبم تیکه تیکه شد و پایین ریخت ،بعد از یه ماه و یه هفته جست و جو دنبال اسمش توی تمام کتاب ها،شنیدنش یه آرامش خاصی بهم داد.
النور گفت که زنگ زده تا همه چیو روشن کنه و دلیل رفتار های عجیب و دوری های بی مفهوم امیلی رو برام بگه اما بعدش ازم کمک میخواد.
النور میگفت امیلی مشکل روحی داره،هر روزش رو داره با افسردگی میگذرونه و اگه خوب نشه عذاب هر روزش از دیروز واسش سخت تره ،گفت که حدود دو سال پیش اولین پسری که باهاش به طور جدی دوست شده بوده بعد یه روز از دوستیشون میگذشته که یه دختره رو میبوسه و امیلی میفهمه و عصبانی میشه و دلیلش رو از پسره که فکر کنم اسمش ویلیام یا یه چیزی مثه این بوده میخواد و پسره هم نسبت به رابطش احساس مسئولیت نمیکرده و علاوه بر اینکه دلیلش رو نگفته،یه سیلی‌به امیلی تحویل داده و گفته که به اون ربطی نداره و بعد با یه سری مزخرفات که فکر کنم گفته امیلی با دوست پسر صمیمی ترین دوست امیلی رابطه داشته ،باعث شده که رابطه ی امیلی و دوستش بهم بخوره و بعد یه مدت دوست امیلی مرده.
گفت که نمیدونه چجوری ولی دلیلش همین موضوع بود.این اتفاق حدود دو سال پیش تو یمی از شهرهای آمریکا بوده،امیلی بعد چند ماه که از این اتفاقا میگذشته میاد تا توی لندن زندگی کنه.
توی لندن هم یه سری اتفاقا میوفته که به افسرده شدن امیلی کمک میکنه...
امیلی مادرش رو از دست میده و دلیلش هم خیانت پدرش‌ بوده.مادر امیلی میفهمه که پدر امیلی بهش خیانت کرده ،یه شکست قوی بهش وارد میشده و وقتی داشته با عجله به سمت خونه میدوایده،توی خیابون تصادف میکنه و میره تو کما و بعد میمیره.
همهگ ی این اتفاق ها روی روان امیلی تأثیر میذاره و اونم سنش خیلی کم بوده و آماده برای هر صدمه ای بوده.
انگار از هیچکدوم از رابطه های اطرافش شانس نیاورده ،به خودش قول داده که به هیچ کس به طور جدی نزدیک نشه تا نه به خودش و نه به طرف صدمه نزنه.
النور گفت علت دوری امیلی از من این بوده که نمیخواسته من اذیت بشم و این مهربونی امیلی باعث شد من بیشتر از قبل بپرستمش.

Continue Reading

You'll Also Like

137K 21.8K 62
کاپل: کوکمین . . . . ژانر : عاشقانه ، مثبت هجده ، امپرگ ، امگاورس ، درام ، خانوادگی ( اس*مات مثبت ???? داره ) #kookmin: #1 #jimin: #4 # امگاورس: #۱۰...
507K 90.5K 42
[ کیم تهیونگ مزخرفه ] پایان یافته ژانر : فان / درتی تاک / رمنس / تکست / اینستاگرام / امپرگ کاپل : اصلی - ویکوک ؛ فرعی - سپمین ، نامجین وقتی که‌ جونگ...
17.3K 2.1K 9
پس از مرگ خانواده‌ی جئون، سرپرستی جونگ‌کوک یتیم رو عموش کیم تهیونگ قبول میکنه و توی پر قو بزرگش میکنه... اما چی میشه اگه جونگ کوک سعی در اغوا کردن ع...
499 71 13
اگه گریم بازیگر سنگین باشه تشخیص اینکه کی داره نقشو بازی میکنه دشواره، صبر کن تیتراژ بیاد بالا!