Pretty Hurts [Harry Styles]

By sheida_stories

48.3K 4.4K 117

"...من تنها بودم،توی حصاری که واسه خودم ساخته بودم زندانی شدم،وابسته به خودکشی بودم،من افسرده شدم،احساس افتضا... More

part 1
part 2
part 3
part 4
part 5
part6
part 7
part 8
part 9
part 10
part 11
part 12
part 13
part14
part 15
part 16
part 17
part 18
part 19
part 20
part 21
part 22
part 23
part 24
part 25
part 26
part 27
part 28
part 29
part 30
part 31
part 32
part 33
part 34
part 35
part 37
part 38
part 39
part 40
part 41
part 42
part 43
part 44
part 45
part 46
part 47
part 48
part 49
part 50
part 51
part 52
part 53
part 54
part 55
part 56
part 57
part 58
part 59
part 60
part 61
part 62
part 63
part 64
part 65
part 66
part 67
part 68
part 69
part 70
part 71
part 72
part 73
part 74
part 75
part 76
part 77
part 78
part 79
part 80
part 81
part 82
part 83
part 84
part 85
part 86
last part/87

part 36

472 47 0
By sheida_stories

_همون طور که خودت گفتی،من اون اوایل خیلی شاد بودم و همش میگفتم و میخندیدم تا اینکه اتفاقا شروع شد و لبخند روی صورتمو تیکه تیکه کرد و هر تیکشو ‌دزدید.من دختری نبودم که به سمت پسرا جذب بشم،معمولا اونا همیشه پیش قدم میشدن.ولی ویلیام،تنها پسرس بود که به طرز خیلی شیرین و ساده ای منو درک میکرد و با من خیلی خوب بود و همیشه سعی میکرد خوشحالم کنه.تا اینکه بهم اعتراف کرد دوستم داره،ولی من مطمئن نبودم،پس تصمیم گرفتم یه مدت باهاش باشم تا به حسم مطمئن بشم،ولی خیلی نگذشته بود که مچشو با یکی دیگه گرفتم ، بهش زمان دادم تا اعتراف کنه ولی حتی به روی خودشم نیاورد،منم عصبانی شدم و چند تا حرف بد بهش زدم که نباید میزدم ولی زیادم تأثیر گذار نبود.ولی اون انگار دنبال بهونه بود، بعد اون بود که چهره ی واقعیشو نشون داد،طوفانشو راهی کرد.گردبادش همه جا وزید و همه ی دوستی ها رو دزدید و آشوب زو جایگزینش کرد . الن داغون شد،لیام خیلی ناراحت بود،ولی حق هیچ کدومشون نبود.این حق من بود،من باید به جای اونا بودم.عذاب وجدان وجودمو تیکه تیکه میکرد و منم نمیتونستم کمکی کنم.
یه مکث کوتاه میکنم،تو تمام این مدت سوفیا با دقت به حرفتم گوش میکرد و من الان میتونم مقداری از درد خودمو تو وجود اون ببینم، سوفیا خیلی خوب درک میکنه که من آرزو میکردم کاش اینجوری نبود.چون میتونم ببینم که اون از درون داره اذیت میشه.
_من دیگه نمیخوام ادامه بدم،ولی این فقط یکی از عواملی هست که منو به ابن حال و روز انداخته،البته این موضوع همینجا تموم نشد،ویلیام بعدش کاری کرد که قلب من از هم جدا شد.سوفیا من میخوام اینو بدونی که من نمیتونم فقط یه کلمه تو کل این دنیا واسه تعریف این زخم به کار ببرم.این درباره ی یه چاقو هست که جلو و عقب حرکت میکنه و نرم ترین پوستی رو که پیدا میکنه شکاف میده،فکر میکنم این دفعه هم منو پیدا کرده.
چند لحظه سکوت آزاردهنده ای بینمون بود تا وقتی که لیام با اون گرمای وجودش اومد و کنارمون نشست.
_خیلی خب امیلی!چه خبرا؟چی کارا میکنی؟
_راستش خبر خاصی نیست !مثل همیشه!
_امیلی!بی خیال!یه نگاه به خودت بکن.معلومه مثل همیشه نیستی!این وضع  آشفته واسه تو نیست!اون دختر خندون کجاست؟
_لیام!هر کی ندونه تو باید بهتر از همه بدونی!لطفا تو دیگه اینو نپرس.
_باشه من چیزی نمیگم....خب راستش من واسه این گفتم بیای اینجا تا یه چیزایی رو واست روشن کنم.از چهرت معلومه که آثاری از اون عذاب وجدانی که همیشه دربارش حرف میزدی،هنوز تو وجودت هست.میخواستم علاوه بر اون از گذشته هم حرف بزنیم.
بی خیال!چرا امروز همه میخوان گذشته رو به یاد من بیارن؟

Continue Reading

You'll Also Like

2.8K 368 17
* من با اختلال ها و نقص هام توصيف نشدم ، بلكه اين زنده موندن و پيروز شدن بر مشكلاتمه كه من رو توصيف ميكنه * [Persian Translation] (Harry Styles A...
True heir By Via

Fanfiction

32K 7.9K 47
TRUE HEIR وارث حقیقی 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑪𝒉𝒂𝒏𝑩𝒂𝒆𝒌_𝑯𝒖𝒏𝑯𝒂𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: angst / romance / mystery / smut / rough سال ۱۹۴۰ زمانی که ژاپنی ها کشو...
11.3K 1.8K 8
فروختن تنش به تک‌‌پسر نازپرورده‌ی یاکوزا، آخرین چیزی هم نبود که جونگ‌کوک فکرش رو می‌کرد! آدم‌ها توی شرایط سخت بدترین تصمیمات رو می‌گیرن و جونگ‌کوک،...
obsession By M

Fanfiction

990 170 9
جیسون سالها بود که از استلا خوشش میومد ، همیشه اونو زیر نظر داشت ، ازش محافظت میکرد ولی نمیتونست کاری انجام بده ، باید احساساتشو مخفی میکرد چون اون خ...