Pretty Hurts [Harry Styles]

By sheida_stories

48.3K 4.4K 117

"...من تنها بودم،توی حصاری که واسه خودم ساخته بودم زندانی شدم،وابسته به خودکشی بودم،من افسرده شدم،احساس افتضا... More

part 1
part 2
part 3
part 4
part 5
part6
part 7
part 8
part 9
part 10
part 11
part 12
part 13
part14
part 15
part 16
part 17
part 19
part 20
part 21
part 22
part 23
part 24
part 25
part 26
part 27
part 28
part 29
part 30
part 31
part 32
part 33
part 34
part 35
part 36
part 37
part 38
part 39
part 40
part 41
part 42
part 43
part 44
part 45
part 46
part 47
part 48
part 49
part 50
part 51
part 52
part 53
part 54
part 55
part 56
part 57
part 58
part 59
part 60
part 61
part 62
part 63
part 64
part 65
part 66
part 67
part 68
part 69
part 70
part 71
part 72
part 73
part 74
part 75
part 76
part 77
part 78
part 79
part 80
part 81
part 82
part 83
part 84
part 85
part 86
last part/87

part 18

666 76 2
By sheida_stories

Echo-jason walker
.
Listen, listen
I would take a whisper if that's all you had to give
But it isn't, isn't
You could come and save me and try to chase the crazy right out of my head
I'm out on the edge and I'm screaming my name
Like a fool at the top of my lungs
Sometimes when I close my eyes I pretend I'm alright
But it's never enough
Cause my echo, echo
Is the only voice coming back
My shadow, shadow
Is the only friend that I have
یه صدای نا آشنایی رو بین صدای آهنگ و صدای هق هق دلسوزی قلبم رو شنیدم.
به راهم ادامه دادم ولی یه هندزفریم رو از گوشم درآوردم.
_هی،صبر کن،با توام
سر جام وایستادم.
حس کردم اونم وایستاد .
برگشتم تا ببینم کیه...
وای نه ...
امروز نه....
خدایا....
دوباره حوصله دردسر ندارم...
بازم همون پسره...!
مثه عادت همیشم فوری براندازش کردم.
موهاشو داده بود بالا و یه کت بلند مشکی تنش بود.
زیرش هم یه تیشرت پلنگی.
جین مشکی درست مثل همون جین دیروز پاش بود ولی از نوع پارش.
یه جفت بوت مشکی کلاسیک هم پوشیده بود که باعث میشد خوشتیپ‌تر به نظر بیاد.
_خدا رو شکر که دیدمت،از بس جواب ندادی فکر کردم خودت نیستی.
چشامو از روی لباساش برداشتم و توی چشماش نگاه کردم.
سرما باعث شده بود چشمای سبزش خیلی تیره تر بشه.
واسه چند لحظه تو چشماش خیره شدم.
هم اون ساکت بود،هم من.
آروم سرمو انداختم پایین.
زمین که خیس بود رو نگاه کردم.
_ممم.....میگم.....من.....یعنی....من واسه دیروز متأسفم....اصن از اون حرف منظوری نداشتم....من قصدم یه چیز دیگه بود.....نمیخواستم ناراحتت کنم.
هیچی نگفتم و بازم به زمین خیره شدم.
اشک تو چشمام جمع شده بود.
خب راستش مردم دیگه مثه قدیما نیستن.
همشون اگه کار بدی هم کرده باشن میزنن زیرش و همه چیو به نفع خودشون تموم میکنن.
ازش انتظار نداشتم که اشتباهشو قبول کنه.
فکر میکردم اونم مثه تک تک کسایی هست که قلبمو از جاش درآوردن و وقتی میتپید تیکه تیکش کردن...
از شدت صداقتش اشک تو چشام حلقه زد...
اون مثه بقیه نیست.
~امیلی احمق،میدونی مشکل تو چیه؟
اینه که خیلی ساده و هر چقدر هم تلاش کنی همون دختر احمق و زود باور سابق میمونی و این دلیل اصلی شکست و زمین خوردن توه~
ضمیر ناخودآگاهم توی وجودم فریاد زد و باعث شد مزه ی تلخ واقعیت ذره ذره ی وجودم رو پر کنه.
ویلیام هم مثه همین پسره بود.
همون پسر خوب و شیرین خوش قلب و صادقی که همیشه پیشم بود عامل اصلی شکسته شدن قلبم شد.

Continue Reading

You'll Also Like

77.2K 15.3K 42
「 زمآن: پیدا کردنِ تو 」 「 فصل اول 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐨𝐧𝐞: وقتی برای اولین بار بوسیدمش، گریه کرد! اون زمان فک...
22.2K 1K 8
بخش های اضافه شده در کتاب After ever happy چپتر اول حتما مطالعه بشه :)
129K 22.5K 13
"اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"
4.3K 523 4
"از اینجا که نگاه می‌کنی،همه چیز آروم و زیبا کنار هم قرار گرفته،از این بالا همه چی سر جاشه،ولی از نزدیک،هیچی سر جاش نیست؛از دور همه چی عالی به نظر می...