"part 48"

3.2K 483 1.5K
                                    

شاید در اینده این انتخاب در لیستِ"حماقت های درخشان جناب مالیک"نوشته و بعد ها مورد پشیمانی قرار بگیره.

شاید قراره با بیان این درخواست، هیچکسش رو دوباره تبدیل به لیام و یه اسکناس گرون قیمت دیگه روی سینه اش دریافت کنه.

نه...اینطور نیست.

در حالی که زین زندگی میکنه-زمان حال-لیامش رو داشت و تمایلِ خوشحال دیدنش روز به روز به طرز جنون آمیزی بیشتر میشد.

نکنه مجنون تر از چیزی که هست، شه؟

در حالی که زین زندگی میکرد،خبری از خیانت و دروغ و بحث نبود.

اگه به لیام تن نده، بهش خیانت میکنه؟نکنه دوباره بحث ها بالا بگیره؟

درحالی که زین زندگی میکرد، لیام به زین احترام می‌گذاشت و با وجود رفتار ضد و نقیض آزار دهنده‌ش سعی میکرد خودش رو در بهترین مود قرار بده.

خیانت؟اوه مرد...ابدا.
لیام به قدری رک بود که اگه از زین خسته شه، با صراحت کامل اون رو بیان کنه.

پس بله، آینده و گذشته اهمیتی نداشت.

همه چیز در حال خوب بود...
فکر به آینده ی مجهول و گذشته ی تلخ، فایده ای نداشت.

شاید بهتر بود از موقعیت استفاده کنه و بدون توجه به احتمال و گمان های معلق درون ذهن خسته‌ش زندگی کنه.
شاید بهتر بود که برای یه بار هم شده سعی کنه لذت ببره.

هرچند که تنها نیتِ بیان این درخواست، لذت لیام بود.

با چشم های درشت شده و دهان نیمه باز، به چشم های مردد پسر خیره شد.
اون مرد در حد آزار دهنده ای به سکس نیاز داشت و با این لحن محکم و مطمئن، حس دوست داشته شدن رو لمس میکرد.

لحن محکم و عمیقی که با چشم های مردد بیان شده بود...
این تضاد لیام رو گیج میکرد.

هورنی شده؟
هورنی شده و خجالت میکشه؟
هورنی نشده و میخواد لیام رو راضی نگه داره؟
هم هورنی شده هم میخواد لیام رو راضی نگه داره؟

هاه...پسرک پیچیده ی لیام.

نگاه دو دل و بی ثباتش رو از چهره ی حیرت زده ی لیام دزدید و لب هاش رو روی هم فشرد.

حرف عجیبی زده بود که اون مرد اینشکلی بهش خیره شده؟

زین فقط میخواست احساس خوبی به معشوقش بده.
میخواست کاری کنه که هر دو اون رابطه ی کذایی رو فراموش و در حال زندگی کنن.

لیام که انگار متوجه ی افکار پسر شده بود، با تکخنده ی کوتاهی بدن عضلانیش رو به طور کاملا روی تن پسر انداخت و بوسه ی محکمی روی گونه ی صورتی شده‌اش قرار داد.

به خوبی میدونست که زین بخاطر لیام، ترس از لمس و اون خاطرات بدهضم رو فراموش کرده بود و سعی میکرد از یه پسر شکسته به پسر شجاع و بی پروا تغییر کنه.

NOBODY [Z.M] [L.S] [Completed]Where stories live. Discover now