"part 17"

2.7K 505 1K
                                    

تیک تاک ساعت بزرگ هتل،تنها صدای حاضر بود.

عکس از هر ساعت و هر روز و هر هفته،هتل خالی تر از خالی بود و این مسئله،از خدمه ها تا دیوار های بیجون هتل رو شگفت زده کرده بود.

با خستگی پلک هاش رو روی هم قرار داد و خمیازه ی طولانی ای کشید...
سنگینیه خستگی رو به وضوح روی شونه هاش احساس میکرد و این تنها دلیل سردرد عجیبش بود...

کلافه از کراوات مشکی رنگ مضخرف و لباس های تنگش ناله ای کرد و بیشتر در مبل کرم رنگ لابی فرو رفت.
یه جورایی دوست داشت همین حالا از شرشون خلاص شه!
هرچند این نشدنی بود ولی خب...اره دوست داشت از شرشون خلاص شه.

پلک هاش سنگین تر از هر زمانی و بدنش تقریبا سست شده بود،کمی احساس گرسنگی میکرد و حالا...درست مثل پسر بچه های6 ساله بی طاقت شده بود.

زمانی که دید سوزش چشم هاش قصد ندارن راحتش بزارن،با لب و لوچه ی اویزون،چشم های خسته اما همچنان زیباش رو ماساژ کوتاهی داد و به ساعت بزرگی که رو دیوار سفید هتل رسم شده بود،خیره شد.

با دیدن جای قرار گیری عقربه های ساعت،روی اون صفحه ی بزرگ و مشکی با بیچارگی ناله ای کرد و به پسر بی حالی که مشغول چک کردن اینستا گرامش بود و به جرعت میشد گفت مثل فلج ها رو کاناپه ولو بود خیره شد.

پسر که صدای ناله مانندی از پسر چشم طلایی شنید با کلی زحمت پلک هاش رو از هم فاصله داد و به اون بلک کیتنه کیوت که موهاش پریشون تر از زمانی و چهره‌ش اشفتگی رو فریاد میزد،نگاهی انداخت.

زین بیشتر توی مبل مسخره ی هتل فرو رفت و دهنش رو برای ناله ی بیشتر باز کرد.

_خسته شدممممم،دیگه نمیتونم چشامو باز نگه دارم...دلم میخواد برم خونه و بخوابم...

برخلاف جوزف بلند و کشیده ناله کرد و اول به پسر روبروش و بعد به دو دختر سرحالی که با لبخند پشت پیشخوان نشسته بودند نگاهی انداخت...

زمانی که دید هیچکدوم از همکار های دوست داشتنیش-البته از نظر خودش-به جملات از ته دلش،واکنشی نشون ندادن بیشتر برای ناله کردن تشویق شد.

_دن باید این قانون مسخره رو برداره...من دوست ندارم تا ساعت دقیق کاری تو هتل بمونم،من دوست دارم هر وقت کارم تموم شد برم خونه...

جوزف نگاه عصبی ای به پسر لوس روبروش انداخت و بعد با چشم غره ای به این حجم از کیوت بودنش،نگاهشو از اون چشم های خسته گرفت.

دوست داشت چشم هاش رو توی حدقه بچرخونه و چندتا فحش نثار پسر غرغرو و لوسه روبرو اش کنه ولی زیادی برای این کار خسته بود.

روشا:پسرا پسرا پسرا بلند شین...اینجا توی لابی جای شما نیس...برین مثل بقیه توی اتاق خدمه ها استراحت کنین.

NOBODY [Z.M] [L.S] [Completed]Where stories live. Discover now