Head Hunter

Part 4

_ صبر کن یونا ... دارم میام

......‌

جفتشون نشستن تو ماشین و حرکت کردن

_ اه یونا ، تو منو میترسونی ، میدونی مثل زالو میمونی
خب این همه پرونده ، چرا گیر دادی به این یکی
نمیفهمم ....
_ اون برادر مقتول قبلیه ... باورم نمیشه خواهر و بردار جفتشون اینجوری مردن
به خاطر مادرشونه که دنبال این پرونده ام
_ فقط همین ؟؟ ههه
تنها انگیزه تو دلسوزیه؟!
_ فقط به خاطر دلسوزی نیست ، مسئولیت هم هست
_ مسئولیت ؟! .... خنده داره ....

......

_ بیا اینم صحنه جرم
_ اینجا؟! ... ولی اخبار چیز دیگه ای گفت
_ اونا اشتباه میکنن
باقی مونده غذایی ک برای دخترش می برده
اینجا پیدا کردم
در ضمن خونش هم توی چاه فاضلاب ریخته
و این رد پا
من مطمئنم اون اینجا کشته شده
_ رد پا ؟؟!!!
_ اه ... روش پا نذاری
_ وای این الان یه سر نخه؟!!!
_ اون یه مجرم معمولی نیست ... جای رد کفششو از بین برده و نمیشه ازش استفاده کرد
_ خب جنازه چطوری رفته تو فاضلاب ؟!
_ اینارو ببین .... عکس کمر مقتوله ...
پر از زخم و نشونه کشیده شدن رو زمینه
اون اینجا کشته شده و تا فاضلاب کشیده شده
و این خیلی عجیبه
_ چرا؟؛
_ نمیدونم چرا اینقدر به خودش زحمت داده..

*******

( زندان )

_ تهیونگ همه زندانیا اومدن شروع کنیم
_ باشه....

_ خب الان میخوام از این کلاه یه خرگوش براتون بیرون بیارم

.....صدای تماشاچیا: اه مسخره .... ولمون کن
این چیه دیگه .... اه

_ تهیونگ فکر کنم زیاد خوششون نیومده
بیا بریم سراغ بعدی

_ آخ آخ استرس گرفتم .... یکم عرق کردم
بهتره خودمو باد بزنم ...

( کتش رو تکون میده به معنی باد زدن و پرنده از توش بیرون میاره )

صدای تماشاچیا: ما میخوایم برگردیم سلولمون
اه ... این چه مسخره بازییه دیگه ...

_ سونگی ، فکر کنم گشنمه...
اون نخ و سوزن رو بده ... می‌خوام بخورم

( تهیونگ نخ و سوزن رو می‌ذاره تو دهنش و
قورت میده ... و بعد از پشتش بیرون میاره :) )

_ اوخ اوخ ....فکر کنم نخ و سوزن هضم شده
داره میاد بیرون .... خخخخخخ

صدای خنده و تشویق تماشاچیا
و خنده پدر ....

_ به افتخار نخ تازه در اومده ...بزنید دست قشنگه روووووووو

تهیونگ و دوستش خوشحال شدن
که بالاخره ، اجراشون خوب از آب در اومده
و همه تشویقشون میکنن ...
در همین حال بود که ... در سالن باز شد و
شکارچی سر اومد داخل ...
نشست روی آخرین صندلی سالن و با نیشخند به اجرا نگاه کرد