Part 10

576 411 64
                                    

فیلم رو ، روی صفحه نمایش پخش کردن

هان کوک بود
با یه نقاب روی صورتش
قاتل ازش فیلم می‌گرفت
و پشت دوربین صحبت می‌کرد

_ حالا باورم میکنی؟!
تا وقتی برنامه تموم شه وقت داری
اگه تا اون موقع بهم نگی چرا این بچه باید بمیره
یه چیزی میبینی که تا آخر عمر ...
فراموش نمیکنی

یونا : هنوزم مطمئن نیستیم که این از طرف آدم ربا هست یا نه
چون بچه ماسک روی صورتشه ...
مطمئن نیستیم که هان کوک هست یا نه
اینا همون ماسک و لباسایی ان که موقع دزدیده شدن تنش بود
هر چند اینا دلیلی نیست که اون بچه، هان کوک باشه ....
ولی ما از مادرش میخواییم که تایید کنه
آیا اون هان کوکه ؟!!

مادر هان کوک پشت صحنه ایستاده بود

_ بله خودشه .... هق هققققق
_ مطمئنید؟!
_ من پسرمو میشناسم .... هق هقققققق

در همین حین ....
مرد سیاه پوش دیگه ای اومد با کلاه کاسکت
درست شبیه نفر قبل
یه بسته آورده بود

_ بهم گفتن که اینو برسونم اینجا

توی گوش یونا گفتن که یه نفر دیگه اومده و
بسته ای آورده
یونا با تعجب به جونگکوک نگاه کرد
و جونگکوک از سر جاش بلند شد
به اون شخص کلاه کاسکتی نگاه کرد

اون شخص کلاهش رو در آورد ....
اون ....
اون دوست تهیونگ بود

جونگکوک خشکش زد ....
انگار زمین زیر پاش خالی شد
چشماش داشتن از حدقه بیرون میزدن
سریع با تلفن زنگ زد
به تهیونگ

_ الو
_ اونو من نفرستادم
_ چی!!!!
منظورت چیه؟!

******

( فلش بک ، دو ساعت قبل از برنامه )

یونا : دو ساعت دیگه برنامه شروع میشه
ما هم هیچ کاری نتونستیم بکنیم
همه چی تمومه

جونگکوک عصبانی شده بود
شروع کرد به پرت کردن هر چی که نزدیک دستش بود .... عکسا ... پرونده ها
صندلی کنارش

تهیونگ : بیاید برنامه رو جلو ببریم
جونگکوک : چی؟؛
تهیونگ : بیاید قمار کنیم
ما که چیزی برای از دست دادن نداریم
قبلنا یه قاتل به خاطر اینکه اخبار گفته بود
قتلی که اون مرتکب شده ، کار یه نفر دیگه اس کلی عصبانی شد

یونا : درسته ، اونا خیلی خودنما هستن
به خاطر همین تحمل ندارن که ببینن
به خاطر کاری که اونا انجام دادن ، یه نفر دیگه توجه بقیه رو جلب کنه

تهیونگ : نظرتون چیه یه چیز قلابی درست کنیم تا عصبانی بشه؟!
یه هان کوک قلابی

*******

( یک ساعت بعد )

یه پسر بچه ، با ماسک و لباس های هان کوک
نشسته بود روی صندلی

Head HunterWhere stories live. Discover now