part 28

486 364 61
                                    

بعد از رفتن رییس جمهور و همراهانش
رئیس پلیس ، جونگ هه ، جونگکوک ، تهیونگ
و کارآگاه لی به دفتر مدارک رفتن
تا دوربین ها رو چک کنن

رئیس : کمیسر ، ما اومدیم
دوربین های اتاق شواهد رو چک کنیم
کمیسر : چه خبر شده؟

جونگ هه نشست پشت کامپیوتر و بقیه هم بالای سرش نگاه میکردن ....

جونگ هه : چیزی نیست

رئیس پلیس با عصبانیت به جونگکوک نگاه کرد

رییس پلیس : یعنی طرف خودی عه؟
جرئت دارین اینو جلوی رئیس جمهور بگین ...
گزارشات مربوط به تلفن و کارتهای اعتباری
سو مین رو بررسی کنین
محل سکونتش هم از دیشب تا زمان مرگ کانگ دوک سو رو چک کنین
جونگ هه : من انجامش میدم

جونگکوک : آخه فقط کارآگاه های پرونده اش
و دکتری که درمانش کرد از اون زخم خبر دارن
پس واقعا یعنی سو مین بوده؟
نمیشه که ....
کمیسر : اگه واقعی باشه چی؟
اگه سو مین اونو کشته باشه چی؟
نمیخوای هیچ کاری بکنی؟
میخوای بذاری دستگیر شه؟
جونگکوک : معلومه که نه ، اون به اندازه کافی
تو زندگیش بدبختی داشته
کمیسر : پس قبل از اینکه گروه ویژه برسه
بجنب برو پیشش

جونگکوک سریع به خودش اومد و دوید سمت در
و از اتاق خارج شد
کمیسر نگاهی به تهیونگ انداخت
که از اول تا آخر انگار خشکش زده بود و هیچی نمی‌گفت

کمیسر : تو ام همونطوری اونجا واینستا
برو کمک کن
من اینجا رو سر و سامون میدم
_ بله

********

( خونه یونا کوچولو )

جونگکوک و تهیونگ رفتن خونه یونا ، تا باهاش مصاحبه کنن و ببینن چیزی از اون شب یادش هست یا نه
شاید که بتونن قاتل رو شناسایی کنن
یونا و مامانش هم جلوی اونا نشسته بودن
مامانش در حال میوه پوست گرفتن بودن و یونا هم فقط به مامانش نگاه میکرد ...
انگار ترسیده بود ...
ولی از چی ؟!
یا بهتره بگم از کی ؟!

مامان یونا : ترک کردن الکل باعث لرزش دستام شده .... ببخشید
من خیلی مدیون سو مینم
احساس شرمندگی که نسبت بهش داشتم
باعث شد نوشیدن الکل رو ترک کنم
تهیونگ : بدین من براتون پوست میکنم

جونگکوک با لبخند به یونا نگاه کرد و سعی کرد
با نهایت مهربونی باهاش صحبت کنه

_ یونا، من همه چیزایی که تو به افسر پلیس گفتی رو خوندم
ولی اومدم که یه چیزی ازت بپرسم
میتونم چند تا سوال دیگه ام ازت بپرسم؟

یونا با سرش علامت مثبت رو نشون داد

جونگکوک : مجبورم ضبطش کنیم
مامان : اشکالی نداره
جونگکوک : گفتی جایی که قایم شده بودی
یه جفت کفش دیدی
میتونی تعریف کنی چه اتفاقی افتاد؟
یونا : یه صدایی شنیدم ....
داشتم با عجله فرار میکردم ، واسه همین رفتم اون تو ...
جونگکوک : یه نفر درو قفل کرد ....
چرا جیغ نکشیدی؟
احتمال داشت کانگ دوک سو باشه
یونا : اما اون نبود

Head HunterWhere stories live. Discover now