Part 22

528 376 72
                                    

قبل از شروع بگم که ، از این جا بعد
ممکنه هی برگردیم به عقب
در نتیجه باید پارت های قبلی خوب یادتون باشه
برای این پارت ، بهتره که پارت ۲ رو دوباره بخونید....
بریم برای شروع😶

______________________________________

(  یه توضیح تو پرانتز بدم که
تا اینجا ما پرونده‌ سه تا قاتل سریالی رو بررسی کردیم
اولی کیم وو بین بود ، جراح مغز
که علت قتل هاش رو فهمیدیم....
یه جور آزمون و خطا برای پیوند مغز
و الانم حبس ابد داره و تو زندونه
دومی ، قتل های یوهان ، پسر وو بین بود
که سر صحنه جرم همیشه یه صلیب بود
علت قتل های اونم ، دشمنیش با خدا بود
و آدم های بیگناه رو می کشت
کسایی که مرتکب گناه کبیره نشدن
و در نهایت به دست جونگکوک کشته شد
و پرونده الان ، قتل های گره سرقتی
مقتولین همه دختر هستن و با یه گره خاص بسته شدن  .... وو جه پیل اعتراف کرد که قتل ها کار اون بوده و در نهایت به دست جونگ مان با تیغ جراحی تو بیمارستان کشته شد
ولی چیزی که این وسط سواله
چرا یکی از اون گره ها ، توی صحنه جرم وو بین
پیدا شده
ارتباط وو بین و وو جه پیل چیه ؟! )

********

( ۲۶ سال پیش )

دکتر : تولد بچه تون نزدیکه
پس به محض اینکه احساس درد داشتین بیاین
مون چائه : باشه

مون چائه دستش رو ، روی شکمش گذاشته بود و با ناراحتی ، طول سالن بیمارستان رو طی می‌کرد
هنوزم نمیدونست کار درست چیه ؟؟
باید چیکار کنه ....
نگاهش افتاد به تلویزیونِ وسط بیمارستان
که داشت اخبار پخش میکرد

« یک ماه از وقتی که کیم وو بین دستگیر شده میگذره ، ولی پلیس ......
بجز زوجی که در اقامتگاه تفریحی بودند
هنوز سرهای دیگر قربانیان وی را پیدا نکرده
که همین ، تحقیقات را به تاخیر می اندازد
کیم وو بین قاتل سریالی معروف
به عنوان شکارچی سری شناخته شده که حداقل ۲۰ نفر را به قتل رسانده است
اگرچه وی هنوز سکوت کرده
انگار قصد دست انداختن پلیس را داشته

مون چائه گوش هاشو گرفت و از اونجا دور شد
تند تند راه میرفت که نگاهش افتاد به یکی از اتاق ها
زنی رو دید که روی تخت نشسته بود و داشت یه پسر بچه رو خفه میکرد ....
دوید داخل اتاق و اون زن رو گرفت

_ هی ، چی کار داری میکنی؟
داری با این پسر چی کار می کنی؟
_ ولم کن

اون زن مون چائه رو هل داد عقب و دوباره رفت به سمت اون پسر بچه ... بچه ای حدودا ۸ ساله
با سر و صدا های مون چائه
پرستار ها اومدن داخل اتاق و جلوی اون زن رو گرفتن
.....

_خانم ، شما نمی تونین این کار رو بکنین
_ولم کنین
_نه
نه
_ولش کن
_نه نمیتونی
_ خدای من

اونا بچه رو به زور از دستش بیرون کشیدن و از اتاق بردنش بیرون
زن عصبی شده بود ....
روی تخت نشست و دستشو فرو برد تو موهاش
یه نگاه به مون چائه کرد ...
آشناست ...
آره مطمئنم قبلا دیدمش ...
همون روز
روزی که رفتم پیش دکتر دنیل....
اون و یه خانم دیگه کنار هم توی سالن نشسته بودن

Head HunterUnde poveștirile trăiesc. Descoperă acum