Part 34

449 361 76
                                    

( ۱۰ سال پیش )

جیهون روی تختش خوابیده بود
که مامانش اومد و کنارش نشست ....
جیهون چشماشو باز کرد و مامانش رو دید
که داشت گریه میکرد

_ مامان، چرا داری گریه میکنی؟

مامانش بالشی که دستش بود رو گذاشت روی صورتش و شروع کرد به خفه کردنش

_ هیولا ..... بمیر
بمیر
بمیر

جیهون دست و پا میزد ....
تقلا میکرد ولی ....

********

( زمان حال)

جونگکوک : کیم تهیونگگگگگ

جونگکوک رفت جلو و به تهیونگ گفت که چه بلایی سر چی کوک اومده
تهیونگ با شنیدنش شوکه شد....
دوید سمت اتاق چی بوک و جونگکوک هم پشت سرش

تهیونگ : دکتر ، چی شده؟
دکتر : به نظر میاد به خاطر حمله قلبی مرده باشه
_ نه، این امکان نداره، امکان نداره
وقتی باهاش حرف زدم حالش خوب بود
دکتر : متاسفم

باره دیگه سیل غم ها به قلب تهیونگ هجوم آوردن ....
نمیتونست باور کنه
چیزی که میدید غیر قابل باور بود
گریه میکرد و به تخت چی بوک نزدیک میشد

تهیونگ : حالش خوب بود
چی بوک بیدار شو
چی بوک
هی، چی بوک بیدار شو
تو...تو که میخواستی با مادرت زندگی شادی داشته باشی
نمیتونی اینجوری بمیری
چی بوک. نه ....
لطفا... چی بوک. خدایا
چی بوک

سرشو گذاشته بود روی سینه چی بوک و زار زار گریه میکرد ....
جونگکوک با دیدن حال بد تهیونگ ، قلبش به درد اومد ...
دیدن تهیونگ ، توی اون حال سخت بود
خیلی سخت
اومد جلو و تهیونگ رو بلند کرد

_ تهیونگ بلند شو

تهیونگ به محض بلند شدن ، چشمش افتاد به کف زمین ... رد پا !!!
رد پای گِلی ...
قبلا وقتی رفته بود دستشویی یه دکتر مشکوک رو دیده بود ... که کفش هاش گِلی بودن

_ چی کوک
اون کفشا ....

بلند شد و دوید بیرون

جونگکوک : هی، صبر کن. هی ... چی شد ؟؟

..........

تهیونگ دوید بیرون بیمارستان که مرد رو دید
دنبالش دوید ... ولی اون سریع تر بود
سوار ماشین شد و رفت
تهیونگم دوید سمت یه موتور که اونجا پارک شده بود
سوارش شد و دنبالش رفت

تهیونگ : باید اینو قرض بگیرم ... ببخشید

جونگکوک هم که دنبالش بود
وقتی رسید ، دید که تهیونگ سوار یه موتور شد و سریع رفت

جونگکوک : چشه این عوضی؟ دیوونه شده؟!

..........

تهیونگ اونو تعقیب کرد تا به هتل رسید
همون هتل
همون هتلی که جونگکوک قبلا بهش سر زده بود
تا اتاقش اونو تعقیب کرد و ....

Head HunterWhere stories live. Discover now