Part 39 👑

441 361 43
                                    

این پارت قراره برای یوهان و مظلومیتش کباب بشید 😭😭
پیشاپیش تسلیت
اینم جزو شاه پارت ها محسوب میشه
و کمی پیچیده نوشته شده
تا جذابیتش بیشتر بشه 🙄

_____________________________________

جونگکوک: سو مین چرا امروز اومده بودی اداره؟ چند بار هم زنگ زده بودی
سو مین : اون دانش آموزی که اون روز نجاتم داد
اونی که فُرمِ مدرسه تنش بود
پیداش کردم
_ واقعا؟
_ ولی ....
سونگ یو هان بوده
_ چی گفتی؟!!
_ خودم تایید کردم ، واقعا سونگ یو هان بوده
بنظرتون عجیب نیست؟
_ خب ، روان آزارا بازیگرهای قَدَری اند
نقش بازی کرده تا خودشو پسر مظلومی نشون بده .... نقش بازی کرده
_ نه ، نقش بازی نمیکرد
واقعی بود
وقتی رو پشتش منو میبرد ، بیهوش بودم
ولی برای چند ثانیه به هوش اومدم
و همون موقع صداشو شنیدم

« یوهان : فکر کن اگه بمیری خانواده ات چقدر ناراحت میشن ...
مامان و بابات ...
مامان بزرگت .... »

سو مین : آخه دلیلی نداره برای یکی که بیهوش بوده نقش بازی کنه
تظاهر نبود ، از ته دل بود
ولی یه روان آزار میتونه اینجور باشه؟
این با عقل جور درمیاد؟
کاراگاه اگه ....
میگم اگه واقعا
سونگ یو هان قاتل نبوده باشه چی؟
یعنی مادر بزرگم و پدر جیمین رو یکی دیگه کشته ...
_ چرند نگو
خودِ سونگ یو هان برادرمو کشتتتتتت
_ ولی ....
_ من رفتم ....

*******

( اداره پلیس)

تهیونگ مخفیانه وارد اداره شد و دنبال مدارکی علیه کارآگاه لی بود
که یهو رئیس اومد توی اداره و اونم زیر میز مخفی شد

رئیس : ای بابا همه رفتن
بخاطر این همه استرس مو رو سرِ رئیس اشون نمونده ...
خوشبحالشون چقدر بیکارن
موندم حرف جونگکوک رو باور کنم یا نه

تهیونگ که زیر میز مخفی شده بود ، جعبه مربوط به قتل های سونگ یوهان رو دید
که توشون یه کارت عجیب بود ....

تهیونگ : چرا این زیر میز کاراگاه جونگ هه هستش ؟
این کارت چیه ؟!!!
"خانه ی عشقِ مادر مقدس؟"
"خانه ی عشقِ مادر مقدس"
"میکائلا؟"
امکان نداره .....
یعنی ممکنه اون همون باشه !!!!

********

پلیس : از ایستگاه پلیس تماس میگیرم
شما گزارش فرد گمشده دادین؟
کمیسر : بله
_ میشه تصویری که الان براتون فرستادم رو نگاه کنین؟
_ بله، همسرمه
کجا بیام خدمتتون؟
_ خودمون میاریمشون خونه تا همو گم نکنیم
لطفا تو خونه منتظرمون بمونین

.........

کمیسر : ممنون خداحافظ
عزیزم، بچه رو از کجا آوردی؟
همسرش : این بچه ماست ، بچمونه
_ بچمونه !!!!!

کمیسر : الو؟
همسرمو کجا پیدا کردین؟

کمیسر همسرشو سوار ماشین کرد و بردش به محلی که پیدا شده بود
تا بتونه بچه رو به پدر و مادرش پس بده

Head HunterWhere stories live. Discover now