امروز برای دیدن مینهی به عمارت پدریِ مادرم رفتم.
وقتی بعد از ملاقات با مادرم با بی حسی تمام در مورد جیمین پرسید، فهمیدم که شوهر سابقش زودتر از من دست به کار شده و همه چیز رو بهش گفته!
من سیلی که منتظرش بودم رو میخوام!!!
أنت تقرأ
Carrot & Mint
قصص الهواة《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...
Part 145
امروز برای دیدن مینهی به عمارت پدریِ مادرم رفتم.
وقتی بعد از ملاقات با مادرم با بی حسی تمام در مورد جیمین پرسید، فهمیدم که شوهر سابقش زودتر از من دست به کار شده و همه چیز رو بهش گفته!
من سیلی که منتظرش بودم رو میخوام!!!