Part 8

938 148 6
                                    

برای پس دادن پاک کنی که دو ماه قبل بخاطرش منو از خوابم زده بود، وارد رختکن خلوت تیم بسکتبال شد و منو وسط پوشیدن بالاتنه لباسِ تیم پیدا کرد‌.
نمی تونم از فکر گونه های قرمز و انگشت های کوچولو و تپلش که در حال چلوندنشون توی هم بود، دربیام!
( منم میخوام! ) ناله مانندی که بعد دیدن تتوی بزرگ روی سینه ام زمزمه کرد رو هم می تونم به موارد ریپید شونده توی مغزم اضافه کنم.

Carrot & MintWhere stories live. Discover now