ایده باز کردن در با بالاتنه برهنه به اندازه ایده مست شدن موچیم افتضاح بود.
وقتی با چشم های گرد تمام لاو مارک های روی پوست سفیدم رو آنالیز کرد، یه نیشخند کافی بود تا بفهمم که مورد پسند قرار گرفتم.
( اوه، مثل اینکه خواب بودین! متاسفم ولی باید این بسته ای که جیمین دیروز ازم خواسته بود رو براش میآوردم. ساعت یازده برای بوسان پرواز داریم برای همین مجبور شدم الان بیام. )
(( ممنونم. لطفا بیاین داخل! ))
( کامان ( come on ) یونگ. مطمئنم خودت هم میدونی لب اردکیت بعد دیدن منی که بالا سرِ لختش ایستادم تا یه ماه از منه مادرش هم از خجالت فرار میکنه! )
(( لب اردکی با حجب و حیام! ))
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...