عصر روی کاناپه نشسته بود و گیم میزد اما وقتی در مورد جک ( Jack ) پرسید، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و بلند خندیدم. به طوری که کتابی که می خوندم از دستم روی زمین افتاد!
وقتی گرمای دست هاش رو روی صورتم احساس کردم و خندیدنم متوقف شد، تازه متوجه شدم که برای اولین بار بعد از پنج ماه آشنایی صدای خنده هام رو شنیده!
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...