(( دوست دارم. ))
آره!
منه لعنتی از وقتی که فهمیدم چقدر چشم های درشتت جادوم میکنن، انگشت های تپل و کوچولوت با دست هام جفت میشن، چشم های هلالیت موقع خنده بهم نفس میدن و در آخر روح مهربونت چقدر روح آسیب دیده ام رو التیام میبخشه، بهت علاقهمند شدم.
فقط منتظر حرکتی از تو بودم و حالا دیگه منتظر اونم نمی تونم بایستم.
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...