برای اولین بار بعد از شش ماه لباس اتوکشیده ای به بدنم برخورد کرد!
این وضع مستهجنه! کثیفه!! زشته!!!
عینکی که سالی یه بار اون هم برای وضوح دیدم استفاده میکنم رو هم به چشم هام زدم.
فکر کنم باید از ادکلن های دست نخورده ام هم استفاده بکنم.(•__•)
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...
Part 59
برای اولین بار بعد از شش ماه لباس اتوکشیده ای به بدنم برخورد کرد!
این وضع مستهجنه! کثیفه!! زشته!!!
عینکی که سالی یه بار اون هم برای وضوح دیدم استفاده میکنم رو هم به چشم هام زدم.
فکر کنم باید از ادکلن های دست نخورده ام هم استفاده بکنم.(•__•)