Part 92

612 82 4
                                    

آه، دلم برای بیرون انداخته شدن از کلاس تنگ شده بود!
بعد از فهمیدن خاندان اصلیم معلم ها دیگه باهام کاری نداشتن ولی انگار این یکی خیلی دل پری داشت که با یه گیس و گیس کِشی ساده‌ی چشم گربه ای مظلوم و لب اردکیِ خشمگین، بیرونمون کرد!
لب اردکی هم می‌خواست غر بزنه و آماده حمله بود که دست کوچولوش رو گرفتم و به حیاط پشتی که پشه هم توش پر نمیزنه کشون کشون بردم.

Carrot & MintWhere stories live. Discover now