Colorless Rainbow ~|| Hopegi...

By _bunisa

42.2K 12.5K 3.1K

یونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ‎☼☽ نام: رنگین ک... More

𝖨𝗇𝗍𝗋𝗈𝖽𝗎𝖼𝗍𝗂𝗈𝗇
1🌹
2🌹
3🌹
4🌹
5🌹
6🌹
7🌻
8🌹
9🌹
10🌻
11🌹
12🌹
13🌹
14🌻
15🌹
16🌻
17🌹
18🌻
19🌹
20🌹
21🌹
22🌻
23🌹
24🌹
25🌻
26🌹
27🌹
28🌻
29🌹
30🌹
31🌻
32🌹
33🍭
34🌹
35🌹
36🌹
37🌹
38🌻
39🌹
40🌹
41🌻
42🌹
43🍭
44🌹
45🌻
46🌻
47🌹
48🍭
49🌹
50🍭
51🌻
52🌹
53🌹
54🍭
55🌻
56🌹
57🌹
58🍭
59🍭
60🌻
61🌻
62🌹
63🍭
64🌹
65🌻
66🍭
67🌻
68🌻
69🍭
70🍭
71🌹
72🌻
73🌻
74🌹
75🌻
76🍭
78🌻
79🌻
80🌹
81🌻
82🍭
83🍭
84🌻
85🌻
86🌻
87🌻
88🌻
89🌻
90🌹
91🌻
92🌻
93🍭
94🌻
95🌻
96🌻
97🌻
98🍭
99🌻
100🌹
101🌻
102🌻
103🌻
104🌻
105🌻
106🌻
107🌻
108🌻
109🌻
110🍭
111🌻
112🍭
113🍭
114🍭
115🌻
116🌻
117🌻
118🌻
119🌻
120🌻
121🌻
122🌻
123🌻
124🍭
125🌻
126🌹
127🍭
128🍭
129🌹
130🌹
131🍭
132🌻
133🌹
134🌻
135🌻
136🌻
137🌻
138🌻
139🌹
140🌻
141🌹
142🌻
143🌻
144🌻
145🌻
146🍭
147🌻
148🌻
149🌻
150🌻
151🌻
152🌻
153🌻
154 🍭
155🍭
156🍭
❥Epilogue
💘

77🌻

266 82 31
By _bunisa


Hoes

Jimmy:
شماها

Tea:
بله بیبی

Jimmy:
با دخترام توی پارک نشسته بودم که دیدم اون دوتا دختر شیرین دارن میان سمتمون

Jimmy:
جونگی نزدیک بود غش کنه نزاتینسبسینب بچه ی بیچاره

Yoongi:
عاااا

Jimmy:
مینا (کراش جونگی) وقتی داشت نزدیک میشد یه لبخند گنده داشت و برامون دست تکون داد

Jimmy:
جونگی خجالت زده دست تکون داد و نگاهش نکرد

Jimmy:
خیلی سریع صحبت میکرد و گفت از موهای من و آرایش نایون خوشش میاد

Hoebi:
اون بامزه ی بامزه هاست

Namjohn:
اوهوم🤩🤩🤩

Jimmy:
بعد تصمیم گرفتیم بریم کافه ی کوچیکی که نزدیک گلفروشیه

Jcock:
قهوه اونجا حال بهم زنه🤠😔

Jinie🌻:
اره یه بار رفتم اونجا و بعدش دلم جوری درد گرفت که نمیتونستم بخوابم

Hoebi:
پشمام منم همینطور

Jimmy:
عالی شد. من تنها کسیم که قهوه گرفته🔫🙂

Jcock:
به افتخار جیمین یه ف بفرستید

Tea:
ف

Hoebi:
ف

Jinie🌻:
ف

Jimmy:
به هرحال. مینا از جونگی یه سوالی پرسید و جونگی به زبان اشاره یه چیزی گفت و نایئون براش ترجمه اش کرد

Jimmy:
و مینا واقعا کنجکاو به نظر میرسید و لبخند میزد و گفت همیشه میخواسته زبان اشاره یاد بگیره

Tea:
عیووو

Jimmy:
و وقتی بهش گفتم جونگی میتونه بشنوه و فقط نمیتونه حرف بزنه دستاشو بهم کوبید و شروع کرد کلی باهاش حرف زدن

Jinie🌻:
اون خیلی کیوته خدایا

Yoongi:
مومو چی؟ نایون ازش متنفر نیست؟

Jimmy:
اه اره خب

Jimmy:
مومو در حالی که به نایون نگاه میکرد گفت انتظار همچین همراهای خوبی رو نداشته و نایئون گفت "منم همینطور رفیق" و مومو گفت "فکر میکردم سرت با شوگر مامیت گرمه" و قیافه ی نایئون یه جوری بود انگار میتونه همون لحظه بپره روش

Jcock:
دعوا دعوا داوع دعوا دعوا دعاوا

Tea:
دعوا کردن؟

Jimmy:
نه

Jcock:
عا😔😔🤠😔

Jimmy:
کل مدت نایئون به مومو زل زده بود و مومو بهش نیشخند میزد

Hoebi:
اخرش باهم میخوابن

Namjohn:
🤩🤩🤩🤩🤩

Tea:
امار بده.

Jimmy:
بعد مینا با جونگی شروع به حرف زدن کرد و یه چیزی در مورد گل ها گفت و شنیدم بعدش یه چیزی در مورد ابنبات گفت. یه جاییم شنیدم یه چیزی درباره ی گرمای جهانی گفت؟

Namjohn:
یه ملکه ی باهوش واقعی🤩😩

Jimmy:
مومو داشت یه چیزی در مورد شوگر مامیا و اینکه چرا نباید هیچوقت واسه چنین چرت و پرتایی اسم نویسی کنید میگفت و نایئون فقط داشت چشماشو میچرخوند

Hoebi:
تو چیکار میکردی؟

Jimmy:
کل مدت اونجا نخودی بودم

Hoebi:
ف

Yoongi:
ف

Jinie🌻:
ف

Jimmy:
و یه یارویی اونجا کار میکرد که کل مدت بهم زل زده بود و با دستش اداهای عجیب و غریبی در میاورد

Hoebi:
عیو جف

Jimmy:
میشناسیش؟

Hoebi:
آره اون حسابی عجیب و غریبه

Hoebi:
یه بار ازم پرسید میتونم واسه پاش جق بزنم یا نه

Jimmy:
😬😬😬

Yoongi:
.....

Tea:
ما-

Hoebi:
گفتم نه

Yoongi:
یسنبدشمسئمنطستدس

Jimmy:
پشممام یه لحظه خیلی نگران شدم

Namjohn:
ملکه🤩🤩

Jimmy:
خب این همه چیو روشن میکنه

Tea:
از توم همینو خواست؟

Jimmy:
ام یه لحظه رفتم دستشویی

Hoebi:
تصمیم بدی بود

Jinie🌻:
تصمیم خیلی بدی بود

Jimmy:
نمیتونستم بشینم و به حرفای مینا درباره ی درختا و نظرای عوضیانه ی مومو درباره ی نایئون گوش بدم

Namjohn:
دفعه ی بعدی اون ها باید منم دعوت کنن. من عاشق درخت هام🤩🤩

Jinie🌻:
عیو

Tea:
بیبی اونجا چه اتفاقی افتاد؟

Jimmy:
خب وقتی در باز شد و اون اومد داخل داشتم آرایشمو تمدید میکردم

Jimmy:
من نادیدش گرفتم و اون خیلی اومد و نزدیک شروع به بو کردن موهام کرد

Yoongi:
🗿

Tea:
عی این چه کوفتیه

Jcock:
ازش پرسیدی بوی خوبی میده؟🤠

Jimmy:
نه نادیدش گرفته بودم

Jimmy:
اون واقعا بلنده. از نظر قدی و بدنی تقریبا سه برابر منه

Hoebi:
اگه درست یادم باشه بوی کره ایو میده که با عرق ترکیب شده🤢

Jimmy:
پشمام دقیقا و داشتم فکر میکردم اون بو دیگه چیه

Namjohn:
ذهناتونو🤩🤩

Jimmy:
ازش پرسیدم حالش خوبه یا نه و اون گفت:"یه زیبا رویی مثل تو اینجا چیکار میکنه؟" من اینطوری بودم که اینجا دستشوییه؟ به نظر میاد اینجا دارم چه غلطی میکنم؟

Jcock:
یستنیذتیزدیستزدتیسنتنی

Jinie🌻:
طرف حالش خوبه؟

Hoebi:
احتمالا نه

Jimmy:
بعد بهم گفت بخاطر اون اومدم اونجا؟ رفقا من واقعا سردرگم بودم. من رفتم اونجا که صورتمو درست کنم نه اینکه یه یاروی سی ساله رو ببینم که بوی کره میده

Hoebi:
اون واقعا اینطوری فکر کرده بود💀💀

Jimmy:
من خندیدم و به کشیدن سایه ی چشمم ادامه دادم چون شبیه اون یکی نبود

Jimmy:
تقریبا کارم تمام شده بود که خرابِ پیر دستشو روی بدنم گذاشت و سمت دیوار کشیدم

Tea:
چی

Tea:
حالت خوبه بیبی؟

Jimmy:
خوب نبودم

Jimmy:
سعی کردم خوب برخورد کنم و بهش گفتم ولم کنه چون سایه ی چشمم الان حتی بدتر شد و باید درستش کنم

Jimmy:
و نه تنها ولم نکرد بلکه با دهنش به گردن بیچارم حمله کرد

Jimmy:
من با آرامش ازش پرسیدم چرا داره اینطوری میکنه و اون بهم گفت خودم با پوشش و آرایشمو اینو خواستم

Jimmy:
بعد در حالی که دوباره به گردنم حمله میکرد باسنمو گرفت

Hoebi:
وایسا حالت خوبه؟ فکر میکردم تا اون حد پیش نرفته

Jcock:
هم اتاقی حالت خوبه؟

Tea:
نه بیبی من

Jinie🌻:
باید جیغ میزدی

Jimmy:
چرا باید این کارو بکنم اخه

Tea:
نایون کمکت میکرد

Jcock:
اه اره اون یه بار دوستانه بهم مشت زد و واسه ی یک دقیقه دستم حس نداشت🤠

Jinie🌻:
یکی میتونست صداتو بشنوه و نجاتت بده

Namjohn:
جیمینی اون خودشو بهت تحمیل کرد🤢🤢

Yoongi:
نجاتش بده؟ جیمینو میشناسی اصلا؟

Jimmy:
بهش گفتم به چشمام نگاه کنه و وقتی نگاه کرد سرشو توی دستام گرفتم و کوبیدمش به دیوار

Jcock:
😲

Hoebi:
تو

Namjohn:
هیچوقت به این اندازه استنت نکرده بودم🤩🤩🤩🤩

Jimmy:
تا وقتی از هوش رفته افتاد به کوبیدن سرش به دیوار ادامه دادم

Yoongi:
لنتی

Jimmy:
و سایه ی چشم لنتیم بخاطر اون خراب شده بود پس وقتی چشماشو باز کرد کوبیدم توی صورتش

Jimmy:
بعد یه سلفی گرفتم و زدم به چاک

Namjohn:
خدای من بفرستش🤩🤩

Jimmy:

Namjohn:
جیمین سرور و ناجی ما🤩

Tea:
چرا این عکس یهویی لاک اسکرینم شد؟

Jcock:
منم همینطور

Jinie🌻:
سایه چشمت اونقدرام بد نیست رفیق

Jimmy:
به خوبی چشم سمت راستم نیست😔😔

Jinie🌻:
نه رفیق خوبه

Jcock:
جیمین ذهنتو😩

Namjohn:
میدونم همینطوره. گاهی شوکه ام میکنه🤩

Jimmy:
بعد رفتم پیش مدیریت و گفتم قهوه اشون طعم گه میده و یارویی که بوی عجیبی میده توی دستشویی خودشو بهم تحمیل کرد

Jimmy:
خیلی متعجب شده بود و بهم گفت متاسفه و ته توی قضیه رو در میاره و گفت لازم نیست پول چیزیو حساب کنیم

Jimmy:
هی پشت هم برنده میشدم 💅

Namjohn:
افسانه ای🤩🤩🤩🤩

Jcock:
من بودم از اونجا شکایت میکردم🤠

Jinie🌻:
یارو سه برابر تو نبود؟

Jimmy:
بود

Hoebi:
واو

Namjohn:
🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

Yoongi:
همتون انگار خیلی تعجب کردید

Yoongi:
من دیدم چطور دماغ یکیو شکوند فقط چون طرف در مورد ظاهرم گه خوری کرده بود

Jimmy:
یارو دیگه نگران ظاهر تو نبود و نگران ظاهر خودش بود. عیو😚

Hoebi:
حقیقتا منم بودم همین کارو میکردم

Tea:
وایسا با چند نفر تا حالا دعوا کردی؟

Jimmy:
ام-🗿

Tea:
خب؟

Jmmy:
خب یه چندباری بود که مردم بهم گفتن با ارایش شبیه دخترا میشم

Jcock:
برای منم پیش اومده

Yoongi:
منم همینطور

Jinie🌻:
برای منم:(

Jimmy:
دفعه ی بعدی که اینطوری گفتن بهم بگید🤗

Namjohn:
🤩

Jimmy:
دفعه های بعدی وقتی بود که مردم بخاطر گرایشم مسخرم میکردن یا حرفای بدجنسانه میزدن

Jimmy:
دفعه های دیگه اش وقتایی بود که مردم خودشونو بهم تحمیل میکردن

Tea:
این اتفاق قبلنم افتاده بود؟؟

Jimmy:
بیشتر چیزی که فکرشو بکنی

Jcock:
وایسا من اون روز خودمو توی کلاس بهت تحمیل کردم؟😔

Jcock:
نه تو پرستیدنی بود

Jimmy:
بهت گفتم که. باید بهم میگفتی تا کمکت کنم😙

Jcock:
نایسنت.ست«يأ>

Jcock:
ادامه بده-🗿

Jimmy:
دفعه های دیگه اش وقتی بود که یکیتون میگفتید کسی اذیتتون کرده یا یه همچین چیزایی

Jcock:
وایسا دختری که وقتی گریه میکردم مسخرم کرد؟

Jimmy:
همون شب سرجاش نشوندمش😚

Jinie🌻:
و اون یارویی که بهم مشت زد وقتی اتفاقی قهوه امو روش ریختم؟

Jimmy:
ترتیب اونم دادم

Namjohn:
صبرکن چی؟

Yoongi:
جینی کی این اتفاق افتاد؟

Jinie🌻:
چند هفته پیش

Jimmy:
نگران نباشید من پیشش بودم

Jimmy:
خب من خارج از دانشگاه دوباره پیداش کردم و اون از تصمیم هایی که توی زندگیش گرفته پشیمون شد

Jinie🌻:
واسه همین روز بعدش وقتی دیدم ترسید

Jimmy:
😚😚😚

Tea:
لنتی اون بیبی منه

Namjohn:
همینه جیمین🤩🤩🤩🤩

Jcock:
پس اگر کسی بهم حرف بدی بزنه تو کتکش میزنی؟😔

Jimmy:
البته پرنسس

Jcock:
پرنس-

Tea:
چیزای زیادی هست که باید بهشون فکر کنم

Jimmy:
به هرحال. تقریبا برای کلاس رقص دیرم شده پس بای رفقا

Hoebi:
اینطوریم نیست که کسی دلش برات تنگ یا همچین چیزی شده باشه🗿

Jimmy:
مطمئنم همینطوره😚💕

Hoebi:
🗿💕

Tea:
عیو

Yoongi:
عیو

Jcock:
عیو

Jinie🌻:
عااااا

***
واقعا جیمینو>>>

Continue Reading

You'll Also Like

107K 19.7K 105
زندگي هميشه طرف شما نيست نه حتي خانواده اتون يا دوست ها هيچكس،توي اون لحظه نميبينه كه شما داريد از چه چيزي گذر ميكنيد وقتي كه ترس ها بر شما غلبه ميكن...
94.8K 13.2K 18
+تو دلبری کردن ماهر بودی بلور...لب‌هایَت به کنار چشم‌های دلفریبت چطور دروغ میگفت که الان فقط شعله‌های نفرت رو درونَش می‌بینم؟ _چشم‌هایی که عاشقش شدی...
96.7K 19K 50
هوسوک خون آشامی که صد ها سال تنها زندگی کرده یک روز با یک ماشین تصادف کرده رو به رو میشه و به جای اینکه بزاره نوزادی که توی آغوش مادر مرده اش گریه می...
24.9K 3.9K 44
⛓بیست سال پیش تو یه شب تابستونی، من نیمه ی روشن روحت رو به یه جنین مرده بخشیدم. مطمئنم که روحت به من التماس میکرد که اون بچه رو زنده نگه دارم...اینجو...