اون یارو یه کم فک کرد و بعد گفت

"اها یادم اومد دختره رو! خوشبختم من ند هستم دوست و همکار زین"

"خوشبختم"

ند تازه یادش اومد. چه خنگه.

"خیلی خب آنا بیا ببینم تا چه حد هستی. از تجربیاتت بگو."

اینو گفت و نشست رو یکی از صندلیا منم رو وسطی نشستم زین هم کنارمون بود.

شروع کردم به تعریف
"من الان سال دومیه که توی مدرسه ینی اکادمی موسیقی وست کالیفرنیا ام"
ادامه دادم
"آره. سال 2018 اولین آلبومم رو ضبط کردم و چندتا موزیک ویدیو هم دادم. الانم با چندتا از دوستام یه بند ساختیم به نام وایلد کتز و جاهای مختلف اجرا میکنیم برای کسب درآمد فعلا هم داخل کافه بلک دایمند ساکن شدیم "

"خوبه. یادم باشه بعدا امتحانش کنم. چه سبکی بودن؟"

"تکیه پاپ راک بود و گروهیه متال و ان یو راک"

"الانم میخوای سبک راک یا متال کار کنی؟"

حرفش غافلگیرم کرد فکر نمیکردم ترانه ها هم خوب باشن.
"نه دیگه میخوام دوباره برم تو کار پاپ" در جوابش گفتم

"تا الان هم آهنگ نوشتی؟"

"من از بچگی مینوشتم آره الانم یه سری دارم"

از تو کیفم دفتر خاطراتی که شعرامو داخلش نوشته بودم دراوردم
و قفلشو باز کردم اونم برش داشت.

جاهاییش که نوشته بودم تقدیم به زین رو با لاک پاک کرده بودم.

"اوکی. میتونم یه چند روز نگهش دارم و بررسی کنم؟ این میتونه دومین کارت بشه"

بعد از این که به داخلش یه نگاه انداخت گفت.

"قبوله مشکلی نیست"

"ند بهتر نیست واسش بیشتر توضیح بدیم؟این که چیکارا قراره انجام بده؟"

زین از دوستش پرسید.

"خب خودت بهش بگو"ند با بی خیالی گفت

"ببین آنا تو باید در حالی که آلبومت رو میسازی اول یه مدت تبلیغ کنی تا معروف بشی تا وقتی که آماده بشه و کلی سروصدا کنه"
زین واسم توضیح داد.

"آره اول باید یه جوری خودتو بیاری تو مدیا" ند گفت

داشت بهم دلهره وارد میشد. نکنه منم میخواستن وارد مودست یا سونی. کنن و وارد بازیای کثیف بشم و رابطه فیک داشته باشم. اوه نه پس زین چی...
به هیچ وجه من با هیچ کس دیگه ای حتی به دروغ حاضر نیستم باشم به اندازه کافی زجر کشیدم.

"اها متوجهم. ولی یه سوال, منظورت رابطه ی فیک نیست که هست؟؟؟" خونسردیمو حفظ کردم

"منظورت چیه؟" ند پرسید

"هیچی فک کنم مودست منجمنت رو میگه میترسه بلاهای منو سرش بیارن..."

زین اینو گفت و من بهش زل زدم. اخر خودش رو لو داد. شاید میدونست میدونم! میدونه همه فهمیدن.
تا چند ساعت تو شوک بودم که چه طوری اینقد راحت اینو گفت؟؟؟

"آره دقیقا همینی که میگی. باید بگم حتی اگه مجبور باشم همه ی زندگیمو بفروشم و ده ها سال هم طول بکشه معروف بشم, با اونا کار ندارم"

با خونسردی ولی حالت جدی گفتم.

"تو از این چیزا خبر داری؟" ند با تعجب پرسید

" نگران نباشید همه خبر دارن."

"صبر کن یه لحظه چرا اینقدر بزرگش میکنی؟" زین اینو گفت و نذاشت برم.

"دختر تو اصلا نه قراره با مودست باشی نه رابطه فیک داشته باشی. هزارتا شرکت تو این کشور وجود داره. "

سر جام واسادم و نگاش کردم

"تو خودت الان اعتراف کردی."

اصلا حواسم نبود چی داشتم میگفتم همه این حرفا رو پشت سر هم از دهنم خارج میکردم بدون مزه کردن و فکر.
صورتش رو آورد نزدیکم

"آره من میدونم اشتباه کردم الان دنبال یه راه واسه خلاص شدنم.میتونی فعلن چیزی نگی؟ بعدا واست توضیح میدم الان به حرف ند گوش کن فقط"

با صدای آروم گفت.
کم کم همه چیز میاد دستم.اون خودشو لو داد کاری نمیشه کرد.
"اوه باشه متاسفم"

"چی شد؟پشیمون شدی؟"

ند با مسخرگی گفت.

"نه؟ خب داشتی میگفتی باید برم تو مدیا؟" غرورمو حفظ کردم و گفتم.

"اوهوم. فکر کنم تا الانم به اندازه شناخته شده باشم. چون یوتیوبم بازدیدش بالاس و موزیک ویدیوهام تقریبا دارن به صد میلیون میرسن..."
براش توضیح دادم.

"بسیار خب تو میتونی از یه راه دیگه تبلیغ کنی و می تونه قانونی باشه مثلا این که اسپانسر بگیری هرچند که هزینه داره ولی قانونیه و ربطی هم به زندگی شخصیتم نداره تو هم فک نکنم با روشای دیگه مشکلی داشته باشی"
ند گفت. فکر کنم منظورش به ایلیومیناتی بود. خب اینو درست فهمید. من حتی از طرفدارای اونا هستم و شاید عجیب باشه. ولی خیلی وقته به این نتیجه رسیدم که خدا وجود نداره و رو این نتیجمم مصمم بودم.

دستامو انداختم بالا و گفتم
"مشکلی ندارم"

"باشه من ترانه ها رو بررسی میکنم و بهت خبر میدم." ند در حالی که از سر جاش بلند شد گفت.

"پس ما دیگه بریم؟" زین ازش پرسید.

اونم با اشاره گفت برید. زین ازش تشکر کرد و با هم از استدیو رفتیم بیرون.

Legends Never Die (persian translation)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang