همه رفتن بیرون و منم با عجله مشغول جمع کردن وسایلام شدم متوجه شدم اریک مونده بود. از عمدا موند تا اعصاب منو خورد کنه.
اما من خیلی ریلکس و آروم رفتم که از کلاس خارج بشم. فقط صدای قدم و نفساشو حس میکردم یهو احساس کردم درست پشت سرمه.
" آنا!بازم هم دیگه رو دیدیم..."
از پشت در گوشم گفت.
نفسمو با حرص دادم بیرون
"چی میخوای؟"
"نگو که نمیدونی..." با یه لبخند شیطانی گفت.
"امیدوارم نظرت عوض شده باشه" اضافه کرد.
به مسخره چندبار می خندم "آره فک کنم وزش باد عوضش کرد!"
ادامه دادم:
"ببین نظر من شش ساله عوض نشده و نمیشه و هیچ وقتم نخواهد شد اینو تو مغز پوکت فرو کن"
میرم نزدیکش و با عصبانیت میگم. سریع ازش فاصله میگیرم
"اه بس کن اون حتی نمیدونه تو عاشقشی"
این جمله تکراری مزخرف رو دوباره گفت.
"مهم نیست من میدونم عاشق اونم"
این پسره نمیخواد آدم بشه این همه دختر تو کالج. من به هرکی جواب رد دادم نهایت بعد دو سه بار تلاش تسلیم شد این فقط مثل زالو چسبیده.
"تو پشیمون میشی خانومه بری"
"باشه تو آزادی که اینطوری فک کنی الانم اگه اجازه بدی میخام برم پیش دوستام"
اینو گفتم و رفتم بیرون و محکم درو کوبیدم.
هشتاد درصد چیزی که باعث میشه از اینجا خوشم نیاد همین دلقک بی معنیه.
دیگه حتی عذاب وجدان این که قلبش بشکنه رو هم ندارم این عمرا از رو بره.
دور محوطه چرخ میزنم و بچه ها رو پیدا میکنم. یه گوشه نشسته بودن و شوخی میکردن. منم رفتم پیششون نشستم.
"چی شد؟ موفق شد باهات لاس بزنه اونجا؟" برنارد گفت و بلند خندید
"دهنتو ببند اه "
جسیکا هم طبق معمول خودشو لوس کرد
"ایییی بیخیال عشقم اون توهم داره. تو فقط مال زینی و تمام!" و دستشو دور گردنم حلقه کرد.
"منظورت زین مالیک خوانندس؟" تالیا با کنجکاوی پرسید.
رکسی دستشو آورد بالا و گفت:
"بله! و در ضمن بگم که آنا یه فن گرل الکی نیست همونطور که خودت عاشق زکی اینم صدبرابر عاشق زینه" شروع کرد به توضیح.
تا اومدن جلوشو بگیرم همه چیزو لو داد
"تازه اونا همو دیدن و قراره باهم کار کنن..."
"رکسی!" الکس و برنارد با هم داد میزنن
منم محکم با دست میکوبم رو پیشونیم.
"وای خیلی ببخشید نباید میگفتم؟متاسفم..اخه ترسیدم باز دوباره بهش گیر بدن اون به اندازه کافی بحث کرده با دیگران در این مورد " دستشو گرفت جلو دهنش.
YOU ARE READING
Legends Never Die (persian translation)
Romanceاســـطـــورهـــ هـــا نـــمـــیـــمـــیـــرنـــد. اونـــا بـــا جـــرعـــتـــ و حـــقـــیـــقـــتـــ بـــازیـــ مـــیـــکـــنـــنـــد Legends never die They play truth or dare بر اساس یک داستان واقعی
