Game Over

♡part44♡

گوشی رو قطع کرد و بی حرکت به یه نقطه خیره شد.
رنگ و روش پریده بود
با نگرانی سمت تهیونگ رفت: کی بود؟

وقتی عکس العملی ندید دستشو روی صورتش گذاشت یخ کرده بود

ج:تهیونگ با توام ....چت شد یهو با صورت شوکه به جیمین نگاه کرد آب گلوشو قورت داد:دنیل بود..

ج: دنیل کیه؟
ت:یکی از افراد مورد اعتمادم

ج:خب....جون به لب شدم بگو چی شده
ت:گفت توی بار شنیده که داشتن دنبال جانگ هوسوک می‌گشتم.

ج:جانگ هوسوک؟!!!!!
ت:هوپی، اسمی که تو باند باهاش شناخته میشد جانگ هوسوکه

اخماش تو هم رفت:حالا کی دنبالش میگشته؟
ت:بنظرت کی میتونه باشه صد در صد پلیس بوده.

ج:پلیس؟!!!عزیزم نگران نباش یه نگاه تو آیینه به خودت بنداز رنگ وروت سفید شده، یه فکری میکنیم

ت:دیگه نمیشه خطر کرد باید هر چه زودتر از اینجا بریم
فقط نباید فعلا هوپی چیزی بفهمه

ه:چیو نباید هوپی بفهمه؟!

هر دو سرشونو سمت در برگردوند
جیهوپ و کوک با قیافه های کنجکاو و سوالی نگاشون کردن.

ت:هیچی داشتیم راجب رابطمون حرف می‌زدیم.
جیهوپ پوزخند زنان سمت تهیونگ اومد:بهتره به کسیکه ده سال داره باهات زندگی می‌کنه دروغ نگی
هر وقت به من دروغ میگی چشم چپت می‌پره...

جیمین برای یه لحظه غمگین شد چرا باید ده سال از عمرشو که میتونست کنار عشقش میگذروند از دستش رفته باشه

تهیونگ روی صندلی نشست:خیلی خب تو بردی. دنیل تماس گرفت گفت تو بار داشتن سراغ تو رومیگرفتن
پیشونیش چین خورد:پلیس بوده؟
ت:مطمین نیستم
جانکوک نگران کنار جیمین ایستاد.

ت:باید از اینجا بریم فقط نمی‌دونم کجا
ک:دیگه این کشور امن نیست.
ت:می‌دونم منم دارم بهش فکر میکنم باید قاچاقی بریم

ک:اول باید پاسپورت جور کنیم با پاسپورتای خودمون که نمی‌تونیم بریم
ت:ولی از کجا؟من کسی رو سراغ دارم ولی تو این موقعیت نمیتونیم ریسک کنیم.

ک:من آدمشو دارم
هر سه نفر با تعجب نگاش کردم.

ک:چند سال پیش به یه آدمی که تو کار جعل بود کمک کردم اونم گفت نمی‌خواد زیر دینم بمونه قرار شد هر وقت کمک خواستم بهش بگم
هوپی خوشحال شد:این که خیلی خوبه

ج: ولی وقتمون کمه
ک:نگران نباش طرف حرفه ایه سه چهار روزه جورش می‌کنه
فقط باید چهار تا عکس از خودمون براش بفرستیم.

جیمین سمت پنجره رفت با دیدن بلورهای سفید برف ذوق زده شد:بچه ها اینجا رو نگاه کنید داره برف میاد
هر سه نفر سمت پنجره اومدن و کنار جیمین وایستادن.
سر چهار نفرشون روبه آسمون بود.