♡part42♡

118 18 85
                                    

سلام
شب خوش
من که نمیتونم به عشقام نه بگم,به درخواست یکی از عزیزان این پارت زود آپ شد.
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید
~~~~~~~

هوا تاریک بود و توی جاده جنگلی چراغی روشن‌ نبود.

ک:همینجا نگه دار
ه:برای چی؟!

ک:از اینجا به بعد خودت تنها برو منم دنبالت میام
ه:پیاده؟!!

ک:هوم مشکلی نیست تو ماموریتای سخت تر از این شرکت داشتم من کارمو بلدم.
اگه نزدیک تر بریم ممکن مامور گذاشته باشه و کار خراب بشه.

جیهوپ کنار جاده ماشین نگه داشت.
کوک بدون معطلی سمتش خم شد و بغلش کرد.

ک:خیلی مراقب باش ولی یادت باشه من پشتتم
ه:ممنون که باهام اومدی

ک:فکر میکنی میتونستم غیر از این کاری کنم
از هم جدا شدن.

جیهوپ بوسه سریعی به لبای جانکوک زد:تو هم مواظب خودت باش
جانکوک از ماشین پیاده شد و منتظر موند جیهوپ دور بشه.
بعدش خودش با قدمهای سریع حرکت کرد.

جیهوپ روبه روی ماشین رویز رویز مشکی توقف کرد.
از ماشین پیاده شد و کنار کاپوت ایستاد‌
فقط یک سرنشین داخل ماشین بود.

جیهوپ دید که کیم سئو از ماشین پیاده شد.
دست به کمربندش بردو اسلحشو چک کرد.

کیم سئو با یه چمدون بزرگ سمتش اومد.
جیهوپ دسته چمدون رو ازش گرفت و اون روی کاپوت ماشین گذاشت.
با احتیاط درشو باز کرد.

دلارا بطور منظم روی هم چیده شده بود‌
جیهوپ چراغ قوه رو روشن کرد دستگاه کوچیکی از داخل جیبش بیرون اورد تا از اصل بودن پولا مطمین بشه مدتی طول کشید تا همه رو بررسی کنه وقتی خیالش راحت شد در چمدون رو بست.

ه: حالا رئیس این تشکیلات تویی حتما خیلی خوشحالی
سئو دستشو داخل جیبیش برد یک لحظه جیهوپ فکر کرد میخواد کاری کنه ولی سیگار از توی جیبیش بیرون اورد
جعبه رو سمت جیهوپ گرفت:میکشی؟

ه:ممنون تو ترکم
&خبر دارم چقدر با عرضه ای اگر بخوای میتونم تو رو نگه دارم میکنمت دست راست خودم

ه:یعنی رئیسو ول کنم؟
&اونکه دیگه رئیس نیست تازه معلوم نیست چه بلایی سرش بیاد اگر پلیس پیداش کنه کارش تمومه

هوپی به تمسخر نگاش کرد:لازم نیست نگران رئیس من باشی تو به فکر خودت باش
کیم تهیونگ فقط رئیس من نیست اون خدای منه بگه بمیر من براش میمیرم

سیگار روی زمین انداخت و زیر پاش له کرد:کاش منم یه سگ وفادار مثل تو داشتم.

از کنایش دلگیر و عصبانی شد ولی الان وقتش نبود جوابشو بده.:ایراد شماها اینه به جای اینکه دنبال دوست وفادار باشید دنبال سگ وفادار میگردین
با تنه ای که بهش زد از کنارش رد شد و سوار ماشین شد.

  Game OverWhere stories live. Discover now