پارت ۴

190 44 44
                                    

ماشین بنز مشکی رنگ از بین ماشینای توی خیابون نسبتا شلوغ سبقت میگرفت و با سرعت از بینشون رد میشد.
تهیونگ نیم‌ نگاهی به پشت سرش انداخت و با فریاد رو به راننده نهیب زد:داری چه غلطی میکنی اون پای لعنتیتو روی پدال گاز فشار بده.

راننده سرعت ماشینو بیشتر کرد و از یه ماشین سفید رنگ جلو زد.
تهیونگ رو به جیهوپ که روی صندلی جلو نشسته بود گفت:هوپی چرا معطلی اگر بهمون برسن کارم تمومه.

جیهوپ دکمه شیشه رو زد، به محض پایین اومدن شیشه هفت تیرشو بالا آورد وتا نیمه از پنجره ماشین به بیرون آویزون شد و شروع کرد به شلیک کردن.

ت:بپیج تو فرعی
با فرباد تهیونگ راننده به خودش اومد و فرمون ماشینو سمت راست چرخوند و وارد اولین فرعی شد.

بالاخره بعد از تعقیب و گریز یکساعته ماشین انتهای کوچه بن بست توقف کرد.
تهیونگ نفسشو بیرون دا و سرشو به پشتی ماشین تکیه داد.

ت:لعنتیا بهم کلک زدن
پاپا میکشتم.
جیهوپ به سمت پشت متمایل شد حرفی نداشت که بزنه. تهیونگو خوب میشناخت اینجور وقتا فقط باید اجازه میداد اون حرف بزنه.

نشتشو روی صندلی کوبید:فاک به همتون
راننده با ترس به حرف اومد.
*ارباب جوان ممکنه هر لحظه برسن اینجا امن نیست بهتره هر چه زودتر ار اینجا بریم.

ت:حق با توئه حرکت کن.
*جسارته قربان کجا باید برم؟
ت:بنظرت قراره کجا بری؟خونه دیگه.
جیهوپ با تردید پرسید:میخواین برگردین خونه؟
ت:تو جای بهتری سراغ داری؟
_ولی رئیس بزرگ الان عصبانین، بهتر نیست امشب جلوی چشمشون نباشید.

ت:بالاخره که باید باهاش روبه رو بشم با فرارم فقط عصبانی ترش میکنم.

رو به راننده:راه بیفت
راننده اطاعت کرد وماشینو به حرکت درآورد.
با چشمای بسته به چند ساعت پیش فکر کرد.

⚠️فلش بک⚠️
داخل یه پارکینگ سر بسته دو گروه در حالیکه سر تفنگاشون رو به هم گرفته بودند روبه روی هم ایستاده بودن.
سر دسته یه گروه به تهیونگ میز بزرگ مشکی رنگ رو اشاره زد.
تهیونگ به اطراف با دقت نگاه کرد و سمت میز رفت.

به دنبالش دو تا بادیگارد که هیکلشون از تهیونگ بزرگتر بود راه‌ افتادن.
جیهوپ صندلی رو کنار کشید تا رئیسش روش بشینه.
درست رو به روش مرد سر تا پا سیاه پوش روی صندلی نشست.

*بهتره وقتو تلف نکنیم، جنسا کجاست؟

تهیونگ بدنشو جلو کشید:اول پول
مرد به بادیگاردش اشاره زد و کمی بعد کیف سامسونت طوسی رنگ پر از دلار روی میز قرار داشت.

جیهوپ با اشاره تهیونگ کیف مواد رو روی میز گذاشت و درشو باز کرد.
مرد یکی از بسته های سفید رو باز کرد، نوک انگشتشو داخل دهنش برد و خیسش کرد
انگشتشو داخل مواد سفید رنگ کردو بعد از آغشته شدن مواد به انگشتش اونو سمت دهنش برد.
بلافاصله بعد از چشیدن مواد تفش کرد.

  Game OverWhere stories live. Discover now