🤗Part:29✺

1.5K 206 33
                                    


نصف پارت رو ادیت کردم نصف دیگه اش رو به خاطر تنبلیم حوصله نداشتم...
امیدوارم مشکلی نداشته باشه... :)
برو بریمممم...

🖤 آنچه خواندید ❤

تهیونگ با دور شدن پسرک پوزخندی زد و نگاهش رو به پسری که فهمیده بود اسمش سئونگ عه داد و گفت: حق نداری بهش نزدیک بشی یا بهش دست بزنی فهمیدی؟!

سئونگ بی تفاوت به تهیونگ از کنارش گذشت و از مطب خارج شد و به همراه جیمین سوار ماشینش شدند و به سرعت راه افتادند.

🖤❤🖤❤🖤❤🖤❤🖤❤🖤❤🖤❤🖤❤

بعد از اینکه سئونگ داخل ماشین نشست و ماشین رو به حرکت در آورد جیمین از شیشه ی عقب ماشین به تهیونگ نگاه کرد که با عصبانیت سمت ماشینش رفت و سوارش شد .
نفس عمیقی کشید و به پشتی صندلیش تکیه داد و پلک هاش رو لحظه ای بست.

سئونگ نیم نگاهی به جیمین انداخت و گفت: خب.. چی شد؟!

جیمین چشمای نقره ای و خیره کننده اش رو از هم باز کرد و لبخند محوی روی لب های زیباش شکل گرفت.

+ بچه ها سالمن و مشکلی ندارن و... یکیشون دختره.. یکیشون هم پسر.

سئونگ با صدایی که خوشحالی به خوبی داخلش مشهود بود پرسید: جداً؟! این عالیه تبریک میگم جیمینا...

جیمین دستی داخل موهای نقره ای و نرمش کشید و گفت: درست همون طور که هردومون میخواستیم.... هردومون خیلی از این خبر خوشحال شدیم... تهیونگ..بغلم کرد ، معلوم بود که حسابی خوشحاله... بعد از مدتها این اولین بار شاید بود که چشماش خوشحال بودند... میخواستم همونجا بزنم زیر همه چی و پیشش بمونم و راجب همه ی کارایی که کردیم بهش بگم.. اما خب نتونستم.

سئونگ با یک دست فرمون ماشین رو با حالت جذابی چرخوند و گفت: چرا نتونستی؟!

جیمین سرش رو به شیشه ی ماشین تکیه داد و لب زد: نتونستم چون... چون هنوز کارهایی که در حقم کرد رو یادم نرفته... اون خیلی به من بد کرد.. خیلی...هزاران بار تحقیرم کرد اذیتم کرد...
اما من نمیتونم نبخشمش... اون الان آلفای من و پدر بچه هامه و از قضا کسیه که الان واقعا عاشقشم و خب....کیه که نتونه عشقش رو ببخشه؟!

سئونگ لبخندی به حس زیبایی که دوستش تجربه اش کرده بود زد و گفت: خوشحالم که بخشیدیش..
درسته که من نمیدونم اون چه کارایی در حقت کرده اما میتونم بفهمم که همه چی بین شما دوتا فرق کرده... مطمئنم همینطور که تو عاشق تهیونگی، اونم عاشقته.

جیمین سرش رو تکون داد و دستش رو روی قلبش گذاشت..

هنوزم قلبش به خاطر دیدن تهیونگ و بوسه اش محکم میزد..
طوری که اگه میتونست حرف بزنه از جیمین به خاطر اینکه از پیش تهیونگ رفته شکایت میکرد!

 🔞🖤𝕌𝕟𝕨𝕒𝕟𝕥𝕖𝕕 𝕞𝕒𝕣𝕣𝕚𝕒𝕘𝕖❤🔞Where stories live. Discover now