💦Part:27😌

1.4K 217 79
                                    

💛 آنچه خواندید 🖤

جیمین نگاهش رو به مقابلش دوخت و لب زد: قرار نیست به همین راحتی از اون کاری که در حقم کردی بگذرم و فراموش کنم....
تو خنجر تیزی توی قلبم فرو کردی که هنوزم جای زخمش میسوزه و درد میکنه....
ایندفعه قرار نیست به راحتی ببخشمت...
اینبار دلم میخواد یکم هم که شده، دل آتیش گرفته شده ام رو خنک کنم و یه چیز جالب کیم ته...

جیمین لحظه ای مکث کرد و ادامه ی حرفش رو گفت:
الان فهمیدم چطور عذابت بدم...
تا توهم همون حسی که من تجربه کردم رو تجربه کنی!

💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤

بعد از اینکه از اتاق جیمین بیرون زد، به سمت اتاق مشترکش با یونگی قدم برداشت.

هنوز با فکر به حرفای بیشرمانه ی جیمین، عرق شرم و خجالت رو پیشونیش به وجود می اومد.

هیچوقت تا حالا به سکس با یونگی حتی فکر هم نکرده بود و جیمین باعث شده بود که هوسوک بازم به یاد اون شب خیس و هات بیوفته.
شبی که هوسوک برای اولین بار تو عمرش سکس انجام داد..... اما با کی؟!

با پارک یونگی!!! کسی که پادشاه امگاها بود!

جیمین عجیب باعث شده بود، که تمام صحنه های اونشب جلوی چشماش دونه به دونه ظاهر بشن.
هر چقدر که به اون شب بیشتر فکر میکرد، گونه هاش بیشتر قرمز و داغ میشدند.

هوسوک همینطور که تو راه رو قدم برمیداشت، سرش رو به دو طرف تکون داد تا از هجوم اون خاطرات خجالت آور به ذهنش جلو گیری کنه....

اما.... اما صحنه ی هات و خیس بدن یونگی اصلا از جلوی چشماش کنار نمیرفت..
وقتی که اون شب هوسوک به خاطر هیتش کنترلش رو از دست داده بود و با شهوت بدن یونگی رو لمس میکرد... و یونگی هم محکم و پر قدرت داخلش میکوبید!

متعجب با فکر هایی که به سرش هجوم می آوردند، سیلی محکمی تو صورت خودش کوبید و خودش رو سرزنش کرد.

پسره ی احمق...
معلوم است چه مرگت شده؟! از کی تا حالا همیچین فکرای خجالت آور و بیشرمانه ای در مورد بدن یک آلفای غریبه میکنی؟!

عصبی سیلی محکم دیگه ای توی صورتش کوبید و بالاخره به اتاق رسید.

واقعا این مدت که سر و کله ی کارولین پیدا نشده بود، خیلی خوشحال بود...
وگرنه بازم مجبور بود از اون کارای عاشقانه جلوی اون دختره ی کَنه انجام بده تا یه موقعه به نقشه ی بین خودش و یونگی پی نبره.

نفس عمیقی کشید و دستش رو سمت دستگیره ی در برد و با پایین کشیدنش، وارد اتاق شد.

با بستن در اتاق، اولین قدم رو که هنوز برنداشته بود، متوجه ی یه صدای پچ پچ مانندی شد.

 🔞🖤𝕌𝕟𝕨𝕒𝕟𝕥𝕖𝕕 𝕞𝕒𝕣𝕣𝕚𝕒𝕘𝕖❤🔞Where stories live. Discover now