👧🧒Part:28☺︎

1.3K 223 52
                                    

🖤آنچه خواندید💜

سئونگ سمت آشپزخونه رفت و با صدای بلندی گفت: برات اون غذایی که دوست داشتی رو درست کردم.

جیمین با ذوق جیغ آرومی کشید و در جواب گفت: واقعا مرسی.... حسابی گرسنه بودم.

سئونگ بعد از سری که به غذا زد از داخل آشپزخونه بیرون اومد و مقابل جیمین ایستاد و لب زد: خب پارک جیمین... بیا امشب بترکونیم.

💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤

+ هی سئونگ جر زنی نکن!

جیمین در حالی که دسته ی بازی پلی استیشن رو بین دستاش گرفته بود، روبه سئونگ غرید.

سئونگ با دهنی که پر از پفک بود به جیمین غر زد و دستش رو روی پای جیمین کوبید.

جیمین همینطور که از حرکات سئونگ میخندید، تمرکزش رو روی بازی گذاشت و گفت: هی سئونگ... ایندفعه هم مثل 10 بار دفعه ی قبل شکستت میدم!

سئونگ که الان محتویات داخل دهنش رو قورت داده بود، لب زد: دفعه های قبل شانسی بردی پارک جیمین!

جیمین پوزخندی زد و با دست دیگه اش مقداری چیپس داخل دهنش گذاشت و با مهارت انگشت هاش رو روی کلید های پلی استیشن بالا و پایین کرد و با حرکت نهایی، برنده شد.
با خوشحالی پلی استیشن رو روی زمین رها کرد و بلند شد و شروع به بالا و پایین پریدن کرد و گفت: من بردممم.... من بازم برنده شدممم.

سئونگ با کلافه گی از شکست های پی در پی اش از اون جوجه کوچولو روی زمین ولو شد و بالاخره گفت: من تسلیمم پارک جیمین... تسلیمم.

جیمین با لبخند دوباره به سرجاش برگشت و مقداری الکل برای خودش داخل جامی که سئونگ آورده بود، ریخت و گفت: باید خیلی زودتر تسلیم میشدی.

سئونگ خودشو جمع و جور کرد و مقابل جیمین نشست و گفت: چطور بعد از این همه مدت هنوز بازیت خوبه؟! من هنوزم دارم تمرین میکنم ولی نتونستم حتی یکبار تورو شکست بدم!

جیمین ابروش رو بالا انداخت و بادی به غبغبش انداخت و گفت: دیگه این از مهارت های خاص منه... اصلا فکرش رو هم نکن بتونی تو این بازی شکستم بدی.

جامی که حاوی الکل بود رو بین انگشتاش گرفت و اونو به سمت لب هاش برد که دستش توسط دست سئونگ گرفته شد.
+ چیکار میکنی؟!

سئونگ اخمی کرد و جام رو از دست جیمین گرفت و گفت: مثل اینکه یادت رفته بارداری مگه نه؟!

جیمین کلافه پوفی کشید و موهای جلوی چشمش رو کنار زد و گفت: اَه.... دیوونه بازی در نیار سئونگ.. بده بخورم دیگه.

سئونگ ابروهاش رو بالا انداخت و جام رو یک نفس سر کشید و اونو کنار گذاشت.

جیمین مشتی روی رون پای سئونگ کوبید و فحشی به پسر آلفا داد.

 🔞🖤𝕌𝕟𝕨𝕒𝕟𝕥𝕖𝕕 𝕞𝕒𝕣𝕣𝕚𝕒𝕘𝕖❤🔞Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin