👶👶Part:19💦

Start from the beginning
                                    

دستش رو به صورت نوازش وار روی شکم لختش کشید و لبخند کوچیکی زد و گفت: توت فرنگی من... تو کی قراره بیای و منو از این تنهایی در بیاری؟! هوم؟

- ولی تو با داشتن من تنها نیستی امگای من.

جیمین با شنیدن صدای تهیونگ، یه لحظه نفسش تو سینه اش حبس شد.
تهیونگ کی اومد داخل اتاق که متوجه نشد؟!

جیمین به تهیونگ که با فاصله ی کمی ازش ایستاده بود نگاه کرد و گفت: تو کی اومدی که من نفهمیدم؟!

تهیونگ نگاه خمارش رو روی بدن سفید و درخشان جیمین چرخوند و گفت: وقتی داشتی با اون توت فرنگی حرف میزدی اینجا بودم.

جیمین به خاطر نگاه های عجیب تهیونگ به بدنش خنده ی مصنوعی کرد و با لباس دستش کمی از بدنش رو پوشوند و گفت: خب تو برو پایین منم لباسم رو میپوشم و میام.

تهیونگ اما یک اینچ هم از سر جاش تکون نخورد و همونجا به زل زدن هاش به جیمین ادامه داد.
جیمین واقعا زیر اون نگاه های تهیونگ درحال آب شدن بود...
نمیتونست همینجوری جلوی چشم تهیونگ لباس بپوشه...  و تازه خیلی خداروشکر کرد حداقل شلوارش رو تا قبل از اومدن او پوشیده بود.

با قدم های آروم خواست به سمت حموم بره تا اونجا لباسش رو بپوشه که طی یک حرکت ناگهانی تهیونگ خودشو به جیمین رسوند و بازوهای لختش رو بین دستای داغش اسیر کرد..
- کجا داری میری امگا؟؟

جیمین آب دهنش رو قورت داد و به چشمای مشکی تهیونگ نگاه کرد و گفت: ه.. هیچی.. فقط میخواستم لباسم رو بپوشم.

تهیونگ صورتش رو به صورت جیمین نزدیک کرد و نفس های داغش رو تو صورت جیمین خالی کرد و گفت: پس چرا همینجا جلوی آلفات نپوشیدی؟!

جیمین چیزی نگفت و فقط به تهیونگ که صورتش رو مدام بهش نزدیک تر میکرد، نگاه کرد.

تهیونگ سرش رو تو گودی گردن لخت جیمین فرو برد و لیسی به مارک روی گردن جفتش زد.

جیمین با حس خیسی روی گردنش هیسی کشید و دستش رو روی سینه ی تهیونگ گذاشت.

تهیونگ چندبار دیگه کارش رو تکرار کرد که موجب درآمدن صدای اعتراض آمیز جیمین شد: ته... بسه.

تهیونگ با لجبازی خم شد و گونه ها و پیشونی و دماغ جیمین رو بوسه بارون کرد.

جیمین خنده ی کوچیکی کرد و گفت: باید بریم صبحونه بخوریم.

تهیونگ یکی از دستای جیمین رو بین دستش گرفت و انگشتاش رو بین انگشتای دست جیمین قفل کرد و گفت: میشه قبل از اینکه صبحونه بخوری... من تورو بخورم؟!

جیمین با گونه های قرمز از خجالتش لبش رو گزید و گفت: عه.. تهیونگ.

تهیونگ دستش رو پشت کمر لخت جیمین گذاشت و اونو به خودش نزدیک کرد و نگاهش رو بین چشما و لب های سرخ پسر رد و بدل کرد و لب های تشنه اش رو به لب های جیمین رسوند و مک محکمی به لب های درشت جیمین زد.

 🔞🖤𝕌𝕟𝕨𝕒𝕟𝕥𝕖𝕕 𝕞𝕒𝕣𝕣𝕚𝕒𝕘𝕖❤🔞Where stories live. Discover now