Chapter 30

1.9K 254 57
                                    

"هنوز بیدار نشده."

تهیونگ با شنیدن صدای سوکجین لبهاش رو روی هم فِشُرد، به سمت جایی که مرد بزرگتر ایستاده بود رفت.

مینهو روی یک صندلی نشسته بود، پاهاش و دستهاش با حجم زیادی از طناب به دسته ها و پاهای صندلی چوبی بسته شده بودن. چهرش از ضربات قبلی یونگی پُر از خون و منزجر کننده بود. یکی از چمشهاش وَرَم کرده بود، بینیش زاویه ی عجیبی داشت و لبهاش با خون رنگ شده بودن. اگه هر شرایط دیگه ای بود تهیونگ با دیدن اون صحنه بالا میاورد.

اما حالا با دیدن کبودی های روی گردن و شونه ی مرد احساس آرامش عجیبی میکرد. دلش میخواست حتی بیشتر از اونهارو ببینه.

میخواست خودش باعث تعداد بیشتری از اونها بشه!
"اشکال نداره بیدارش کنم؟" پسر با لحن خُشکی پرسید.

در واقع منتظر جوابی نموند، قدمی برداشت، دسته ای از موهای خونی مرد رو چنگ زد و سرش رو بالا کشید.

گردن مینهو به عقب کشیده شد و نفس بلندی از بین لبهاش به گوش رسید. چشمهاش- خب حداقل یکی از اونها، با ترس باز شد.

نامجون و سوکجین هر دو از یکدفعه ای بودن اون حرکت لرزیدن. هر دو کنار صندلی ایستاده بودن، اما با نزدیکتر شدن تهیونگ چند قدم عقب رفتن.

"خوشحالم که بهمون پیوستی!" تهیونگ غُرید و دستهاش حتی محکمتر موهای مرد رو چنگ زدن.
چهره ی مینهو از درد درهم رفته بود، "ف-فاک، تمومش-"

"اوه، تمومش کنم؟"تهیونگ وحشیانه گردن مرد رو کشید و حس کرد چند طَره از موهاش از ریشه در اومدن.

مینهو جیغ کشید و گونه هاش از درد سُرخ شدن.
"میخواستی تمومش کنم؟!" تهیونگ غرید،

"همونجوری که جونگوک از تو خواست تمومش کنی؟! تو به اون گوش دادی؟!"

مرد به سختی نفس خفه ای کشید. دستهاش داشتن سعی میکردن از طناب ها آزاد بشن و بدنش رو از چنگ تهیونگ بیرون بکشن.

لبهای تهیونگ با انزجار جمع شدن. دستش رو رها کرد و‌ اجازه داد سر مینهو پایین بیفته. نفس آرامش بخشی از بین لبهای مرد بیرون اومد. 

"هر چقدر میتونی نفس بکش،" پسر با لحن تاریکی گفت، "خیلی وقت نداری!"

"تهیونگ."

پسر برای لحظه ای سرش رو چرخوند و دید که حالا یونگی هم کنار سوکجین و نامجون ایستاده بود. هر سه مرد با احساسی بهش خیره شده بودن که نمیتونست بفهمه چیه، اما بنظر نمیومد تحت تاثیر قرار گرفته باشن.

"چیه؟" تهیونگ جواب داد.

سوکجین نگاهی به مینهو انداخت و بعد با چهره ی ناراحتی به سمت تهیونگ برگشت،
"تا حالا... تا حالا کسی رو شکنجه کردی؟"

Lover Not A Fighter (Persian Translate) | Vkook, Yoonmin, NamjinWhere stories live. Discover now