Chapter 2

4.7K 728 116
                                    

روز اول تهیونگ بود و گفتن اینکه اون مضطرب بود، قضیه رو کوچیک جلوه میداد!

"هفته اول راحته،" کیم سوکجین، یکی دیگه از اعضای گنگ در حالی که به سمت اتاق بازی جونگوک میرفتن براش توضیح داد، "با هم آشنا میشید و وقتی به اندازه ی کافی با همدیگه وقت گذروندید، بهت اجازه داده میشه تا بیرون خونه هم همراهیش کنی. البته فقط با گارد های دیگه و توی تاریکی."

"البته،" تهیونگ تکرار کرد، "پس امروز فقط — باهاش بازی میکنم؟"

"درسته،" سوکجین تایید کرد، "اگه سوالی داشتی به شمارم که بهت دادم زنگ بزن."

تهیونگ سرش رو تکون داد، "باشه، ولی فکر نمیکنم مشکلی پیش بیاد."

سوکجین جوری لبخند زد که انگار چیزی رو میدونست که اون ازش خبر نداشت، "مطمئنم همینطوره. خوش بگذره!"

تهیونگ با خودش فکر کرد چرا حرفهاش جوری بودن که انگار معنی دیگه ای داشتن!

***

پسر در رو باز کرد و داخل رفت. همون لحظه جونگوک رو ندید و باعث شد کمی مکث کنه.

اشتباهی به اتاق دیگه ای رفته بود؟

"سلام؟" تهیونگ با تردید صدا زد.

یکدفعه سری از پشت در کمد بیرون اومد.
جونگوک با ذوق جیغ زد. واقعا جیغ زد.

"سلام!" پسر با اشتیاق گفت و تیله هاش از هیجان برق زدن، "دوستِ جونی هیونگ! تو برگشتی!"

تهیونگ نتونست جلوی لبخندی که روی صورتش نشست رو بگیره و با خنده گفت، "آره، البته که برگشتم. گفتم که با هم دوست میشیم، یادته؟"

جونگوک نیشخند بامزه ای زد که با اون دندون های پیشین بلندش، تهیونگ رو یاد خرگوش ها مینداخت.

"گوکی داره لباس میپوشه،" جونگوک مشتاقانه گفت و دلیل قایم شدنش پشت در کمد رو توضیح داد، "باید چشمهات رو ببندی! سورپرایزه!"

تهیونگ ابرویی بالا انداخت، اما به سرعت دستهاش روی چشمهاش گذاشت، "خیلی خب. به خاطر من داری لباس های خوشگل میپوشی جونگوک؟"

"آره! دزدکی نگاه نکنیا!"

تهیونگ فقط داشت پسر رو اذیت میکرد و وقتی جونگوک حرفهاش رو تایید کرد شوکه شد.

پسر بزرگتر چند دقیقه با چشمهای پوشونده شده اونجا موند تا اینکه جونگوک داد زد، "تموم شد!"
وقتی دستهاش رو پایین انداخت، قلبش هم باهاشون پایین افتاد!

Lover Not A Fighter (Persian Translate) | Vkook, Yoonmin, NamjinWhere stories live. Discover now