⓹⓹

2.1K 445 808
                                    

پوستر خوشگل از دختر خوشگلترم آتش🥺😍

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

پوستر خوشگل از دختر خوشگلترم آتش🥺😍

•~•

سلااااام❤️😍
خوبین؟! اولین باره هیچ حرفی ندارم😔😂
فقط اینکه اینجا هم بگم امیدوارم درساتون به فیک خوندنتون خدشه وارد نکنه😔😂

•~•

نگاه برادری که با تکیه به میز کارش و دست به سینه در سکوت بهش خیره بود، کم‌کم داشت کای رو با مبل تک‌نفره‌ای که روش نشسته حل می‌کرد. هیچ حرفی نمی‌زد و آلفای کوچکتر جرات نداشت سرش رو بلند کنه مبادا نگاهش به نگاه پرحرف برادرش بیفته. انگشت‌های بی‌گناهش، یا شاید گناهکارش، از فشار به همدیگه در حال خُرد شدن بودن که بلاخره بی‌طاقت و با لحن آرومی پرسید:

+هیونگ؟! چیزی شده؟!

کریس تمام حرکات و واکنش‌های مضطرب و هراسون کای رو زیر نظر داشت. با میزان استرسی که می‌دید، انگار برادرش خطاکارتر از چیزی که فکر می‌کرد بود. پلک سنگینی زد و با خونسردی ظاهری جواب داد:

-نمی‌دونم! چیزی شده؟!

انگشت‌های دست چپش رو با دست راستش فشار داد و از درد کمش برای آروم کردن اضطرابش استفاده کرد. چیزی که از نگاه آلفای بزرگتر دور نموند. با فکر به اینکه آوردن میونگ‌کی، نزدیکترین احتمال اینه که برادرش متوجه رفتن سهون خونه‌ی برادرهاش شده، توضیح داد:

+خب تقصیر سهون نیست. یعنی قبلش زنگ زد و از من اجازه گرفت. فکر نمی‌کردم مشکلی پیش بیاد به خاطر همین مخالفتی با رفتنش نکردم.

باز هم دروغ؟! کای فکر می‌کرد انقدر ساده‌لوحه که با این جملات مضطرب گول بخوره؟! بدون هیچ عکس‌العملی به سر پایین افتاده‌ش نگاه کرد و خودش هم می‌دونست نگاهش تا چه حد سنگینه که نشون بده این جواب مناسب نیست.

عرقی که از کنار شقیقه‌هاش راه افتاد، ترسی که سکوت اتاق به جونش می‌انداخت رو رسوا می‌کرد. ممکن بود از شکستن دست جفت بادا مطلع شده باشه؟! اون هم در حالی که تمام شواهدش رو از بین برده بود. برادرش قطعا به خاطر بی‌احتیاطی واضحش توی جامعه تنبیهش می‌کرد. حتی چان با قدرت جسمی غیرقابل کنترلش هم حق نداشت در ملاعام آسیبی به کسی بزنه، چه برسه به خودش که به لطف برادرهاش دور از حاشیه‌ی اخبار بود.

𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧Where stories live. Discover now