⓵⓹

2.3K 412 903
                                    

سلااام😍❤
زودتر از موعد ولی بد عادت نشین👀
یادتون باشه این پارت شنبه است🚶‍♂️

دیدین چه هفته ی پُر باری بود؟🤧
قربون صدقه ی چان برم با اجراش؟😍
دور دور های هونهو❤
دنس پرکتیس لی😭
یا فتوشات های کای؟برنامه هاش رو دیدین؟ وای قلبم براشه😭❤😍
آخرین قسمت سوپر لیگ سهون رو دیدین؟ پسر قشنگم زیباترینه😍🤩😭

راستی توضیح رایحه ی مورت سهون رو تو کانال تلگرام گذاشتم❤

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

از آشپزخونه نگاهی به امگای کز کرده روی مبل انداخت. پاهاش رو توی شکمش جمع کرده و پتوی سبکی رو دور خودش پیچیده بود که تنها صورتش رو به نمایش میذاشت. به صورت خسته و رنگ پریده ای که چشم هاش خیره به مقصد نامعلومی بود، نگاه کرد. نفسش رو سنگین بیرون داد و با پلک طولانی ای سرش رو برگردوند.

دست هاش رو به لبه ی کابینت تکیه داد و به آب پرتقالی که حاضر کرده بود نگاه کرد. درست از روز چهارم که بعد از بهبود بدنش، هوشیاری کاملش رو به دست آورد، اوضاع همینطور بود. نمیدونست شخصیت سهون کلا ساکت و کم حرفه یا این از اثرات عصبانیتشونه؛ که احتمال گزینه دوم با گذشت این چند روز قوی تر شده بود.

سهون به جز مواقعی که مخاطب صحبت چان قرار میگرفت یا در حضور اون باهاش حرفی زده میشد، به هیچ حرف یا عملی واکنش کلامی نداشت. علاوه بر واکنش کلامی، هیچ واکنش عملی هم نداشت. تمام روز رو به گوشه ای خیره میشد بدون هیچ حرکت و حرفی و تمام شب...

تمام شب با ترس و بدن لرزون بیدار میموند. شب هایی که کای تصمیم گرفته بود کمی دور تر از امگاش بخوابه تا راحتش بذاره و البته که چانیول با این قضیه کنار نمیومد و میخواست به زور بخوابونتش. اما وقتی همه میخوابیدن کای میتونست صدای فین فین های آروم سهون رو بشنوه و فرومونی که سعی میکرد تلخیش رو مخفی کنه ولی نمیتونست.

کل شب گذشته رو بیدار بود و حالا حتی میتونست سنگینی پلک هاش رو از این فاصله هم حس کنه. بار دیگه نفسش رو بیرون داد و دودل به قرص خوابی که پودر کرده بود، نگاه کرد. لبش رو به دندون گرفت و با فکر کردن به کاری که قرار بود انجام بده، قبل از پشیمونی، پودر رو قاطی آبمیوه کرد.

سهون تو بی حسی مطلق بود. حس میکرد روح و جسمش خسته است اما ذهنش خاموش نمیشه. حتی نمیدونست در حال فکر کردن به چیه؟! انگار توی سرش یه میز بزرگ بود پر از ورژن های متفاوت خودش، که همه همزمان در حال گفتن جمله ها بودن:

" اپا رو دیگه نمیبینم، هیونگ ممکنه بره زندان، بابا ممکنه دادگاهی بشه، یعنی کریس به قولش عمل می کرد؟"

"دیگه هیچکس سهون رو دوست نداشت، سهون دیگه هیچکس رو نداشت!"

"تا حالا کسی منو نزده، آلفاها منو زدن!"

𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧Where stories live. Discover now