part26

2.6K 410 9
                                    

توی وان حمام نشسته بود و چشماش کمی نگران بودند اما با دیدن
من نفس راحتی کشید و پشتش رو به وان تکیه داد. تا دیشب
جیمین یکی از زیباترین پسر هایی بود که به عمرم دیده بودم اما
نمیدونم چرا اون لحظه بدون شک میتونستم بگم زیباترین پسر تمام
عمرم بود. نگاه خیره منو که به قفسه سینه سفیدش  دید دستش رو
اغواگرانه به سمتم دراز کرد و زمزمه کرد:
"بیا اینجا "
صداش دستوری بود و لعنت به من که معلوم نبود چه مرگم شده.
مثل سربازی گوش به فرمان اطاعت کردم و رفتم به سمتش. کمی
خودش رو جلو کشید و من لباسم رو درآوردم و توی وان پشتش
نشستم. خودش رو بین پاهام جا کرد و سرش رو به سینه ام تکیه
داد و بوسه ریز ی روی سینه ام زد .
"چرا بهم نگفتی درد داری؟"
"خیلی زیاد نبود. دکتر گفت همه بعد از اولین رابطه درد دارن. یه
مسکن بهم داد که کارش رو خوب بلد بود"
"نمیخواستم اذیتت کنم"
سرش رو بلند کرد و لبخندی زد و گفت:
"اوه چرا میخواستی! درد ولذت، یادت رفته؟ ا ین قولی بود که بهم دادی و بهش عمل کردی "
"دوستش داشتی ؟"
"خودت نمیتونی جواب سوالت رو بدی ؟"
نیشخند بدجنسی زدم و ابرویی براش بالا انداختم. دستش اغواگرانه
روی بدنم دایره میکشید و داشت دوباره حالم رو خراب میکرد، عضوم
رو که تو دستش گرفت زیر لب غریدم:
"دکترت گفته تا دو روز باید به سوراخ خوشمزه ی تو
استراحت بدیم، پس به نفعته بیدارش نکنی وگرنه تاوانش رو باید خودت پس بدی "
زبونش رو کشید روی چونه ام و زمزمه کرد:
"می خوام تاوان بدم"
نفس عمیقی کشیدم و اعتراض کردم: "اما دکتر..." روی پاهام
نشست و بوسه عمیقی روی لبام زد و گفت:
"گور باباش. آخه اون مرد خشک از لذت چی میدونه؟
کمی خودش رو بلند کرد که مقاومتم رو از دست دادم و سینه سفید و خوشگلش رو به دهن گرفتم. عضوم رو گذاشت جلوی ورودیش و
آروم نشست روش. می تونستم سفت شدن عضلاتش رو حس کنم.
مشخص بود که درد داره به همین خاطر بهش اجازه دادم منو با
همون سرعتی که بهش فشار نمیاد و درد نداشته باشه بکنه.
دستاش رو گذاشت روی شونه هام و آروم خودش رو بالا و پایین
کرد. دستم رو انداختم دورش و سرم رو به سینه اش فشار دادم و
با هر حرکتش آه بلندی از دهنم خارج میشد. اونم سرش رو کرد
تو گودی گردنم و از لذت و درد ناله میکرد. سرم رو عقب بردم و
سینه هاش رو چنگ زدم و پرسیدم:
"تو برای کی هستی؟" یه حرکت دایره وار رو ی لگنم رفت و با
چشمایی باریک شده نالید :
"تو، داری دیوونه ام میکنی جونگکوک "
همینه بیبی، بکنش. هر جور که دوست دار ی بکنش. روی دیک من خودت رو بالا و پایین کن. اون سوراخ تنگ رو تا جایی که جا داره گشاد کن"
"تو خیلی بزرگی ، به سختی جا میشی"
"نگران نباش قراره انقدر بکنمت که اندازه ام بشی. سوراخ بینظیرت
رو برای من ساختن بیبی. بالاخره اندازه میشه"
حرکاتش سریع تر شده بودند اما من دیگه توان نداشتم این شکنجه
رو تحمل کنم. کمرش رو گرفتم و ثابتش کردم و خودم رو اونجور
که میخواستم کوبیدم بهش و صدای فریادش تو حموم
اکو میشد و چند برابر بلند تر به نظر میرسید. من عاشق صدای ناله
هاش بودم. واقعی بود. مثل بقیه کسایی که باهاشون بودم ادا
درنمیاورد. لذت و دردش اوریجینال بود .
آه بلندی کشیدم و آخرین ضربه رو زدم و خودم رو توش خالی
کردم. سوراخش با فاصله ی زیاد، مورد عالقه تر ین سواراخ من بود.
سابقه نداشت که من یه ادم رو در عرض کمتر از 24 ساعت 4
بار بکنم اما لمس تن این پسر یه پیام مستقیم به عضو من مخابره
میکرد. جیمین بی حال افتاد توی بغلم. ازش آروم کشیدم بیرون. یک
کم لرزید. تنش رو شستم و روی دستام بلندش کردم و از حمام
خارج شدم. از این که بغلش کرده بودم صورتش راضی بود و هیچ
اعتراضی نکرد که بذارمش زمین .
یه حوله دور تنش پیچیدم و گذاشتمش روی تخت و حوله خودم
رو هم تنم کردم و یکی از مسکن ها رو از میز کنار تخت برداشتم
و با یک لیوان آب بهش دادم. وقتی بدون اعتراض مسکن رو خورد
فکر کردم شاید باید به حرف دکتر گوش میدادم اما به خدا قسم
من واقعا تنها مقصر ماجرا نبودم. جیمین منو همونقدریکه من
میخواستمش می خواست و فاک اون هات بود

My Diamond_kookminWhere stories live. Discover now