part22

3K 406 9
                                    

موهام رو حالت دادم، جلوی آینه¬ی قدی ایستادم و
کمربند حوله تنم رو باز کردم و لبه های حوله رو از هم فاصله دادم.
میخواستم از دید جونگکوک به بدنم نگاه کنم. نگاه ی به شکم صافم
انداختم و بیشتر از قبل به خاطر برنامه مرتب ورزشی که دوستم منو
وادار به انجامشون میکرد احساس سپاسگذاری کردم. در اتاق بدون
اخطار باز شد و جونگکوک وارد اتاق شد. با دیدن من تو اون وضع نیشخند بدجنس ی روی لبش نشست و به طرفم اومد. به طرفش
برگشتم و با بدجنسی لبه های حوله رو به هم چسبوندم و یه قدم
به سمت عقب برداشتم. هر قدمی که به سمتم برمیداشت یه قدم
عقب میرفتم تا اینکه پشتم به دیوار خورد و اونم همون لحظه دو
دستش رو کنار سرم ستون کرد و روی تنم خیمه زد و کاملا گیرم
انداخت. گوشه لبم رو گاز گرفتم و دستم رو روی سینه اش کشیدم.
موهام رو از روی چشمام کنار زد و سرش رو داخل گردنم برد که
سرم رو کج کردم. عمیق گردنم رو بو کشید و زمزمه کرد:
"عطر تنت دیوونه ام میکنه" و بعد گاز محکمی از سرشونه ام گرفت
که از درد ناله ای کردم. سرش رو بالا اورد و زبونش رو روی لبش
کشید و چشمکی زد و گفت:
"خیلی خوشمزه ای "
دستش رو زیر حوله ام برد و رو ی آلتم رو آروم نوازش کرد و گفت:
"میرم یه دوش بگیرم، بهم ملحق میشی؟" خب من برنامه های
دیگه ای توی سرم داشتم. از رو ی شلوار آلتش رو نوازش کردم و
سرم رو تا جایی که میشد عقب بردم و زمزمه کردم:
"ترجیح میدم اینجا منتظرت بمونم. روی تخت"
و بعد بوسه ی عمیقی از لب هاش گرفتم. بوسه ام رو عمیق و با
اشتیاق جواب داد. چند دقیقه بعد وقتی از بوسیدنم سیر شد گازی
از لب پایینم گرفت و بدون توجه به اخمی که به خاطر درد رو ی
پیشونیم نشست به طرف حمام رفت.
یکی از لباس مردونه سفید گشاد رو که تا وسطای باسنم بود پوشیدم پشت چشمام سایه ی تیره ای
کشیدم و روی لب هام فقط برق لبی زدم. به بدنم عطر نزدم اما
فضای اتاق با بو ی تند و سکسی ادکلن مورد علاقه ام عطرآگین
کردم. صدای شیر آب که قطع شد درست وسط تخت نشستم و به
در حمام خیره شدم. چند دقیقه بعد جونگکوک تو چارچوب در ظاهر
شد. یه حوله به دور کمرش بسته بود و هنوز قطره های آب روی
تتوی جذابش سر میخوردند و جذاب ترش میکردند . خدایا این مرد
لیاقت اینو داشت که ازش مجسمه بسازند. از این عضالت به هم
پیچیده و شانه های پهن.
با دیدنم چشماش برق زد. حوله رو از دور کمرش باز کرد و بی
ملاحظه روی زمین جلوی پاش انداخت و مردانگی باشکوهش و
عضالت قوی رون پاهاش رو به معرض نمایش گذاشت. با طمانینه
و قدم های آروم به طرف تخت قدم زد. می تونستم آلتش رو ببینم
که هر لحظه بزرگتر میشد. به لبه تخت که رسید دو زانوش رو روی
تخت گذاشت و به طرف من خزید که روی تخت دراز کشیدم .
پاهام رو با زانوهاش کاملا از هم باز کرد تا اندام درشتش بینشون
جا بشه. همونطور که روی بدنم پیشروی میکرد دستام رو کاملا
بالا ی سرم برد. مقاومتی نکردم. من عاشق این بودم که کاملا تسلیم جونگکوک بشم.
عطر تنش که با بوی شامپوی لطیفش مخلوط شده بود تو عطر
سکسی هوا پیچیده بود و منو بیشتر شهوتی میکرد. شونه هاش رو
گرفتم و فشاری بهشون آوردم و نیم خیز شدم تا بهش نشون میدم
میخوام رو باشم. به پشت دراز کشید و منم روی شکمش نشستم
و دستام رو گذاشتم روی سینه اش. دوباره انگار که هوای ریه هام
داشت خالی میشد. جونگکوک تو یه حرکت دکمه های لباس رو تو تنم پاره کرد
خم شدم و بوسه نرمی روی لبش گذاشتم. بعد چونه اش رو
بوسیدم . و بوسه ها رو به سمت سینه اش ادامه دادم. بوسه های
خیس و عمیق و طولاني. دستش رو پشت سرش قالب کرد و
چشماش رو بست. به آلتش که رسیدم آهی کشید و دستش رفت
تو موهام. یه زبون به نوک آلتش کشیدم و بالا رو نگاه کردم و دیدم
اونم زل زده به من. نگاهم رو ازش نگرفتم و آلتش رو کردم تو دهنم
و با قدرت مکیدم. چند آه عمیق کشید و قبل از اینکه ارضا بشه
خودشو از دهنم کشید بیرون و مثل کشتی گیری که پشت
حریفش رو به خاک میزنه دور کمرم رو گرفت و با حرکت منو
برگردوند و پشتم رو به ملافه ها کوبید. دوباره تو یه حرکت سریع،
باقیمونده لباس بیگناه رو تو تنم پاره کرد و بقایاش رو بی هدف
به سمت دیگه پرتاب کرد. روی سینه ام خم شد و دور نوک سینه
ام رو زبون زد. زبونش گرم و خیس بود و حس خوبی بهم میداد.
حرکاتش ابتدا آروم بودند. آروم فشار میداد و آروم میمکید اما بعد
از مدتی خشن تر شد. حلقه ی دستش رو یکی از سینه هام رو
تنگ تر کرد و سینه دیگه رو محکم تر به کام کشید. تنها کاری که
ازم برمیامد این بود که اسمش رو بلند صدا بزنم. اما اون بدون هیچ
رحمی به شکنجه من ادامه داد. بعد از چند دقیقه پوست شکمم
رو نه چندان لطیف بین دندون هاش گرفت و ول کرد. پایین تر رفت
و با  آلتم هم همین باز ی رو انجام داد که دستم رو روی
سرش گذاشتم و با شهوتی آمیخته با ترس صداش زدم:
"جونگکوک "
سرش رو آورد بالا و با لحن رئسیش که جای مخالفتی نداشت
پرسید:
"بهم اعتماد داری ؟" نفس عمیقی کشیدم و سرم رو به علامت
تایید تکون دادم. دوباره سرش رو خم کرد و آلتم رو به دهن گرفت.
حرکاتش آروم بودند و داشتند منو مجنون میکردند. نیاز به رهایی
باعث شد فریاد بزنم:
"محکم تر" اما اون بی رحمانه ازم دریغ کرد
و رهام کرد و اومد پشتم دراز کشید. نالیدم :
"خواهش میکنم جونگکوک. منو ارضا کن"
دستش رو از زیر پهلوم رد کرد و سینه ام رو تو مشتش گرفت و با
دست دیگه اش پام رو روی پا ی خودش انداخت و دستش رو بالا ی
شکمم نگه داشت. تا حالا تو زندگیم انقدر تحریک نشده بودم. به
طوری که اگر دستش رو میذاشت روی التم همون لحظه ارضا
میشدم. فکر کنم اونم اینو میدونست چون این کارو نکرد و فقط
لبخند بدجنسی تحویلم داد. صورتش مسلط به صورتم. بدنم مماس
با بدنش. سی نه ام تو مشتش و پام روی پاش و التم کامال در
معرض دید. من کاملا بهش قفل شده بودم و مثل بیچاره ها منتظر
حرکت بعدیش. با صدای بلندی گفت:
"بیا "!
چی؟ قبل از اینکه بتونم بپرسم منظورش چیه در اتاق باز شد و یه
پسری کوچیک اندام مثل من با موهای مشکی دست مردی 3 برابر اندام خودش رو
گرقت و اومد داخل. هر دو کاملا لخت بودند اما مرد بزرگتر یه هدفون ضد
صدا به گوشش و یه چشم بند به چشمش داشت. با دهن باز بهشون
خیره شده بودم و نمیدونستم جریان چیه. پسر کوچیتر بدون اینکه نگاه ی
به جونگکوک یا من بندازه، اومد سمت تخت و مردبزرگتر رو هم با خودش
کشید. بعد با فاصله کمی از ما روی تخت دراز کشید و وضعیت مرد
رو پشت خودش درست مثل وضعیت من و جونگکوک تنظیم کرد. با
گیجی به جونگکوک نگاه کردم که با قلدری گفت:
"تو به آلت اون مرد نگاه کردی در حالی که من تو رو از این کار منع کرده بودم. بعدا تاوانش رو میدی "
"چه خبره جونگکوک؟ "
دستش نوازش آلتم رو از سر گرفت تا حس و حالم رو برگردونه و گفت :
میخوام از نزدیک ببینی چی رو داری طلب میکنی. میخوام اون
سوراخ تنگ و کوچولوی تو رو دیوونه کنم. میخوام مغز تو رو از هرچی به غیر از اونچه تو این لحظه داره اتفاق میافته پاک کنم. بهم
اجازه میدی ؟ بهم اعتماد میکنی ؟"
با تردید نگاهش کردم.
"قراره بهم دست بزنن؟"
اخماش رفت تو هم. "مگه از رو نعش من رد بشن ".
هنوز قانع نشدم. "این پسرا با میل خودشون اینجاست؟"
"البته. اونا یه هرزه ها ی حرفه ایه و من برای این کار اونقدر پول
بهشون دادم که تا آخر عمرش راحت زندگی کنن. محض اطلاعت،
اون کوچیتره حق نداره بهت نگاه کنه و معذبت کنه. اونها مثل دو تا روح میمونن ".
نگاهی به پسره انداختم که لبخند گله و گشادی روی صورتش
بود. جونگکوک راست میگفت. به کاری که داشت میکرد رضایت کامل داشت .
مطمئن نبودم اما زمزمه کردم : "اوکی"
دستم رو گرفت و روی آلتش گذاشت و کنار گوشم گفت:
"اختیار این فعال دست توئه، بهترین استفاده رو ازش بکن" و بعد
هر دودستش مشغول سینه هام شد. سرش توی گردنم رفت و نفس
های گرمش تنم رو مور مور کرد. به پسر کنارم نگاه کردم و منتظر
بودم ببینم چیکار میکنه . لبخند اغواگرانه ای زد و دستش رو به سمت آلت همونجوری تحر یک شده مرد برد و کمی مالشش داد.
بی اختیار کارش رو تکرار کردم و جونگکوک آه عمیقی تو گردنم کشید.
این واقعیت که به پسر نگاه نمی کرد و بدن من براش کافی بود
بیشتر منو تحریک میکرد. پسر کوچیکتر الت مرد رو به رو سوراخش کشید و
آهی از لذت از دهنش خارج شد. من هم کارش رو تکرار کردم و
دوباره اون انرژی رو احساس کردم. دیواره هام باز شدند و منتظر
بودند پر بشن. پسر لگنش رو دایره وار میچرخوند و آه میکشید .
کاری که من هم ناخودآگاه تکرار کردم. مرد پشت سرش دست
دراز کرد و آلتش رو کرد داخلش، آروم و با حوصله. خدایا این
شگفت انگیز بود. تلمبه زدنش آروم بود. اما با هر ضربه چشمای
پسر کوچیکتر از لذت باریک تر میشد. نگاهم رو از سوراخش گرفتم و به
چشماش و بدنش دوختم. بدنش با هر ضربه مقدار قابل توجهی بالا
پایین میشد . تفاوت سایزشون درست مثل من و جونگکوک بود و انگار
یه غول داشت ترتیب یه عروسک رو میداد. و خدایا این سکسی
بود. پسر نالید:
"خیلی بزرگه!" و متوجه شدم که منم ناخودآگاه دارم لگنم رو دایره
وار به الت جونگکوک میمالم. صدای ضربه های مرد و ناله های پسر کوچیکتر
اتاق رو پر کرده بود. با هر صدای ضربه و آه، دیواره های من کمی
بیشتر جا باز می کردند. مرد آخرین ضربه رو زد و پسر کوچیکتر با صدای
بلندی ارضا شد و اون لحظه من با قدرت خودم رو به آلت جونگکوک
کوبیدم که آه بلند اون با صدای فریاد من قاطی شد. حالا همه
صداها خوابیده بود جز صدای نفس نفس هر 4 تا مون. با تعجب و
ترس و پایین نگاه کردم و دیدم همه آلت جونگکوک تو سوراخمه. میتونستم
حسش کنم. احساس پری ، سوزش و درد داشتم. چشمام گشاد
شده بودند. جونگکوک چونه ام رو به نرمی توی دستش گرفت و لبام رو
عمیق بوسید و زمزمه کرد:
"ششش، با من بمون. من اینجام. کنار تو. داخل تو"
سرم رو به علامت تایید تکون دادم.

My Diamond_kookminWhere stories live. Discover now