last part - the day after tomorrow

1.4K 227 592
                                    

سلام:)❤

بوک رو از لایبرری و ریدینگ لیستتون حذف نکنید، برای وانشات و فف های جدید اینجا اطلاع میدم.

بریم برای پارت آخر:″))))

---------♡--------

لیام با استرس و حالت های وسواس گونه، تند تند دست به کت و کراواتش میکشید و از این ور به اونور دفترش میرفت.

صورتش مثل گچ سفید شده بود و لب هاش از شدت اضطرابش خشک.

زین اما بیخیال روی صندلی پشت میز اداری دفتر لیام لم داده بود، پاهاش رو روی میز گذاشته بود و درحالی که سیگارش رو دود میکرد، با شپرد پشت خط حرف میزد.

"شپرد چرا داری بیهوده وقتتو تلف میکنی؟ میگم سه روز پیش من رفتم و از گلفروشی بغل مغازه چند ساعت اون مغازه فاکی رو زیرنظر گرفتم. کسی اصلا نزدیکش نشد! "

شپرد پشت خط چیزی گفت که قهقهه بلند و عصبی زین رو به همراه داشت.

"مرد اصلا متوجهی چی میگی؟ قاتل با قاشق از مغازه بغل گلفروشی تونل بزنه بره کتابفروشی ای که توش قتل رخ داده؟ تئاتر زیاد میبینی؟"

لیام پوفی کشید و تلاش کرد با ایما و اشاره به زین بفهمونه که شپردو بیخیال شه چون الان از استرس داره میمیره...

زین با دیدن بال بال زدن لیام تلاش کرد بفهمه چی میگه برای همین نمیفهید شپرد چی داره تند تند برای خودش میگه.

"چی؟ آره آره گوشم با تو هست. بیخیال شو شپرد من الان باید برم کار دارم. بعدا بهت زنگ میزنم! "

مهلت نداد اون مرد چیزی بگه و گوشی رو قطع کرد. لنگ های دراز شده روی میزش رو از روی میز با بدنه چرمی-چوبی برداشت و با قدم های آروم خودش روبه لیام رسوند.

"استرس دارم زین! اگه همه چی خراب شه چی؟ اگه بد پیش بره؟ وای خدایا اگه-"

زین با لبخند فک لیام رو محکم گرفت و لپ هاش رو فشار داد.

لب هاش بیرون زد و حرفش قطع شد.

"بذار آرومت کنم عزیزم!"

پکی به سیگارش زد، خم شد و باقی موندش رو توی زیرسیگاری روی میز خاموش کرد.

لب هاش رو مماس لب های نیمه باز لیام قرار داد و دود سیگار رو بیرون فرستاد.

بلافاصله بعدش بوسه خیس اما کوتاهی رو لباش زد و سرش رو عقب برد تا ببینه لیام چجوری اونقدر هات دود رو از بینیش بیرون داد.

"شیرین من! "

زین زمزمه کرد، کمر لیام رو گرفت و بوسه عمیقی رو شروع کرد.

• HEART of DARKNESS • [Z.M]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin