14

822 240 179
                                    

Dust & Light - Twelve Titans Music


---------♡---------




''نکن زین...''

لیام برای بار چهارم با همون لحن ملایمش به زین اخطار داد.
زین ریز ریز خندید و باز انگشت رنگیشو نزدیک صورت لیام برد و خط دیگه ای روی گونه اش انداخت.

لیام نفس عمیقی کشید و قلموشو کنار گذاشت . سرشو برگردوند و نگاهشو به چشمای شیطون زین دوخت.

''چرا آروم نمیشینی؟''

''چون حال میده؟''

زین با لحن خود لیام پرسید و ابروهاشو چند بار بالا انداخت.

لیام خندید و چشماشو باریک کرد.

''عه؟ پس بذار منم امتحان کنم!''

فرصت فکر کردن به زین نداد و انگشتشو که رنگ مشکی روش‌ بود سریع به گونه زین کشید.

زین با تعجب و دهن نیمه باز گونشو لمس کرد و وقتی دید دستش رنگی شده حرصش گرفت.

لیام بلند به قیافه زین خندید و سریع از جاش بلند شد تا هرچه سریعتر از اون موجود عصبانی فاصله بگیره.

''وایسا نترس کاریت ندارم...''

لیام با خنده و عجله خودشو به اونور اتاق رسوند.

''راست میگی خیلی حال میده!''

زین بیشتر حرصش گرفت ، انگشتاشو روی پالت لیام کشید و به سمت لیام دوید.

''آره تازه باحال ترم میشه اگر وایسی.''

با یه حرکت سریع خودشو به لیام رسوند و بازوشو محکم گرفت.
لیام سعی کرد فرار کنه ولی خنده هاش بهش اجازه نمیداد...

''باشه باشه ''

لیام بالاخره تسلیم شد و بین خنده هاش گفت اما انگار دیر شده بود!

زین نیشخندی زد و با همون دست رنگیش محکم فک لیام رو نگه داشت و صورتشو به طرف صورت خودش چرخوند.

''دیدی الان چه بهتر شد؟ ''

بعد با لبخند پیروزمندانه ای به رد رنگی انگشتاش روی صورت لیام نگاه کرد .بخاطر فشاری که به لپای لیام وارد کرده بود لباش نیمه باز مونده بود.
زین سعی کرد چشمای خشک شدشو از لبای لیام بگیره...

نگاهشو بالاتر اورد و با چشمای گرد شده لیام مواجه شد.

یه نگاه به خودش کرد و وقتی متوجه شد به لیام چسبیده و فاصله سرهاشون چقدر کمه چشمای خودش هم گشاد شد.

سریع دستشو از روی صورت لیام کشید و عقب رفت.

سرشو پایین انداخت و لبشو گاز گرفت اما نمیتونست لبخند کاملا احمقانه که روی صورتش داشت شکل مبگرفت رو جمع کنه‌‌‌...

• HEART of DARKNESS • [Z.M]Where stories live. Discover now