𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟏

113 24 10
                                    


                            ~~

خب جیک فکر نمیکرد تو روز تولد بهترین دوستش بعد از مدتی شروع کنه به خمیازه کشیدن‌. واقعا از گروهی از دوستای جی که دورش رو گرفته بودن و مانع توجهش به اطراف میشدن ممنون بود. مطمئن بود اگه جی این حالتش رو ببینه از خمیازه کشیدن پشیمونش میکنه‌.

" آه یکی دیگه"

دستش رو جلوی دهنش گرفت تا بیشتر از این با نمایان کردن حلقش جلب توجه نکنه. نگاه بی حوصله ای به اطراف انداخت. سونو با هیجان داشت چیزی رو برای چندتا از هم‌کلاسی هاشون تعریف میکرد و اوناهم تا مرز خم شدن رو زانو مشغول خندیدن بودن‌.

همونطور که یکم پیش آنالیز کرده بود جی هنوز با مهمون های جدیدش مشغول بود و هیسونگ با دختری که به نظر میرسید از خودش بزرگتر باشه درحال حرف زدن بود.

کمی دیگه به افراد حاضر در اون جمع نگاهی انداخت و با پیدا نکردن سونگهون، نوشیدنی قرمز رنگی که طعم آلبالویی رو داد میزد از رو میز برداشت و خیره به جمعیت مشغول نوشیدن شد. خونه ی جی واقعا برای همچین مراسم‌هایی مناسب بود..بزرگ، زیبا و لوکس. جی باید قدر تلاشی که مادرش برای ساختن این زندگی براش کرده رو بدونه‌‌.

نگاه کردن به وسایل خونه ی جی و مادرش و دید زدن لباس‌های افراد هم نتونست مانع سر رفتن حوصله‌اش بشه..حتی صدای آهنگ انقدر پایین بود که جیک فقط داشت ترکیبی از صداهای دخترونه و پسرونه، قهقه‌های بلند، به هم خوردن ظرف و ظروف و رفت و آمد آدم ها رو میشنید.

انگار کسی تو ذهن جیک درحال قدم زدن و سرک کشیدن بود چون درست همون لحظه صدای موسیقی بلند شد و جیک متوجه شد این آهنگ، همون آهنگیه که علاقه ی زیادی بهش داره
افرادی که مثل جیک منتظر آهنگ بودن دسته دسته وارد پیستی که جی برای رقصیدن آماده کرده بود میشدن و تنها تفاوت جیک با اونا این بود که قرار نبود به‌ اون پیست بره و برقصه. به جاش ترجیح داد با آب آلبالوی عزیزش سرجاش بایسته و فقط با ریتم آهنگ خودش رو تکون بده.

"When I’m away from you, I miss your touch
You’re the reason I believe in love"

همونطور که آهنگ رو زمزمه میکرد کمی از نوشیدنیش خورد.

" برقصیم؟"

جیک نگاهی به دختری که با لبخند دستش رو به سمتش دراز کرده بود انداخت.

" برقصیم"

حالا که پارتنر داشت میتونست با خیال راحت برقصه اما انگار اون دختر خیال نداشت به جیک حتی فرصت اینکه نوشیدنش رو رو میز بذاره رو بده. جیک اون دختر رو میشناخت اما مثل همیشه اسمی ازش به یاد نداشت‌ و این مسئله مهم هم نبود نه؟

جیک برخلاف اون دختر زیاد اهل ورجه وورجه نبود فقط داشت تمام تلاشش رو میکرد که همزمان با رقصیدن نوشیدنی رو، رو کسی نریزه.

Shelter 🪐༉Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon