𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐

164 31 3
                                    

~~

"قرار بود امروز این کلاس رو گروه بندی کنم اما از اونجایی که احتمالا هیچکدومتون خبر ندارین دانش آموز جدیدی قراره بهتون اضافه شه، بنابراین من گروه بندی کردنتون رو موکول میکنم به هفته ی بعد و خودتون با توجه به موضوع هایی که انتخاب میکنین دنبال اطلاعات و ارائه ی اون میرین. سوال دیگه ای هست؟"

"نیومده نظم و برنامه ی کلاس رو بهم ریخته این دانش آموز انتقالی!!"

جیک زمزمه ی سونگهون رو شنید و راستش اصلا تعجب نکرد.

اون به خوبی میدونست سونگهون از تغییرات از بی برنامگی و از ارتباط با غریبه ها متنفره و دانش آموز انتقالی با اومدنش همه ی این موارد رو برای سونگهون پررنگ کرده بود و حالا سونگهون دلیل خوبی برای علاقه نداشتن به اون فرد داشت.

شاید دلایل سونگهون برای بقیه غیرمنطقی باشه اما فقط خودش و جیک میدونستن که چقدر با منطق سونگهون جوره.

"بسیار خب روز خوش"

با خارج شدن معلم ادبیات جیک وسایلش رو از زیر میز جمع کرد و داخل کیفش گذاشت.خیلی خسته بود ولی هم باید درس میخوند و هم دنبال شغل پاره وقت جدیدی برای خودش میگشت..مادرش هردفعه به پول ماهانه ای که به حسابش میریخت مقدار قابل توجهی اضافه میکرد و خوش خیالانه فکر میکرد برای جیک زندگی راحتی رو ساخته.

"پیش جادوگر خودمو یه بدبخت درسخون که کل پولش برای خرید کتاب های جدید خرج شده نشون دادم و حدس بزنین چه اتفاق زیبایی افتاده...درسته کارتمو دوباره شارژ کرده و ما میتونیم امشبو تا صبح خوش بگذرونیممم"

جیک نیم نگاهی به قیافه ی احمقانه ی جی انداخت و سرش رو با تاسف تکون داد.

"مگه بهت نگفتم دیگه حق نداری با اون نگاه تحقیر آمیز بهم نگاه کنی سگ کوچولو؟"

جیک زودتر از جی اقدام کرد و دستش رو به دست جی که داشت سمت صورتش میومد کوبید.

"نباید به مادرت بگی جادوگر احمق و چی باعث شده فکر کنی امروز قید درس خوندن رو میزنم و باهات میام خوش گذرونی"

"چون تو مال منی و حق نداری بهم نه بگی"

جی گفت و همزمان دستش رو دور شونه ی جیک قفل کرد و محکم به خودش چسبوند.این عادت همیشگی اون بود و جیک دیگه از اعتراض کردن خسته شده بود پس میذاشت اون پسر هرکاری دلش میخواد بکنه.

"بهتره برای لو ندادنت به کسی که جادوگر صداش میکنی بیشتر به حرف منو جیک گوش بدی و به جای این کارا درس بخونی"

سونگهون گفت و دست جی رو از شونه ی جیک جدا کرد.

" هی هی یه انسان شریف هیچوقت دوستش رو تهدید نمیکنه"

" میای امشب باهم درس بخونیم؟"

این بار مخاطب سونگهون جیک بود. "دوست دارم اما یه سری کار دارم به خاطر همون امشب نمیشه"

Shelter 🪐༉Where stories live. Discover now