دقیقا نمیدونست کجای این رقص دونفره ی احمقانه قرار داشت که باز هم نگاهش به سونگهون و سونو افتاد و...
" اونا دارن چیکار میکنن؟"
دست جیک از رو شونه ی جی سر خورد و با صدای تحلیل رفته ای گفت.
توجه جی به قیافه و جمله ای که جیک گفته بود جلب شد و برگشت تا ببینه پشت سرش چه اتفاقی درحال رخ دادنه.
شاید اگر میگفتن همین حالا فضایی ها بین مردم عادی درحال نوشیدن و رقصیدن هستن و قراره به زودی دنیا رو به تصرف دربیارن برای جی قابل هضم تر بود تا اینکه ببینه سونو با دو دست صورت سونگهون رو قاب کرده و مشغول بوسیدنشه.
جیک از حرکت ایستاده بود و نگاهش مثل مسخ شده ها به صحنه ی رو به روش دوخته شده بود.
" جیک"
جی صداش زد اما جیک انگار همه ی اندام های حسیش از کار افتاده بود و تنها قسمتی از بدنش که کار میکرد چشم هاش بود.
و اون لحظه فکر کرد کاش چشم هاش هم از کار میوفتاد.
" به من نگاه کن!"
زمانی که نگاه جیک به خاطر تحکم تو صدای جی از اون دونفر گرفته شد جی تازه متوجه ی نم اشکی که تو چشم هاش نشسته بود شد.
" بیا بریم ببینیم دارن چه غلطی میکنن"
دست جیک رو گرفت و کشید اما قدم های جیک برای نزدیک شدن به اون دونفر زیادی سنگین بود.
" بیا بریم"
جی تکرار کرد و با قدرت بیشتری دست جیک رو کشید.
زمانی که نزدیک اون دونفر شده بودن جیک جرات کرد سرش رو بالا بیاره و به رو به روش نگاه کنه.
مچ های سونو تو دست سونگهون قفل شده بود و سونو با صورتی که قرمز شده بود با صدای بلندی میخندید سعی میکرد باز هم به صورت سونگهون نزدیک شه.
" این چش شده سونگهون؟"
" تو این نوشیدنیا الکل بود؟"
سونگهون که تازه متوجه ی حضور اون دونفر شده بود با نگاهی برافروخته گفت.
" فقط یکیش..."
جی با صدای آرومی گفت و نگاه سونگهون خشمگین تر شد.
"به خاطر سهل انگاریت سونو دقیقا همون نوشیدنی الکلی رو نوشید و الان نگاه کن چه موجودی رو کنار خودمون داریم"
" به خاطر همین تورو بوسید؟"
جی گفت و نگاه سونگهون به جیکی که تو سکوت بهشون خیره شده بود افتاد.
" آره"
سونو موفق شد مچش رو از دست سونگهون خارج کنه و باز هم به صورتش انتقال بده.
" تووو خیلیی کیوتییی"
سونو که با صدای بلندی این جمله رو گفته بود از دو طرف لپ های سونگهون رو میکشید و به تلاش های اون برای آزاد کردن خودش اهمیت نمیداد.
![](https://img.wattpad.com/cover/334310065-288-k163169.jpg)
YOU ARE READING
Shelter 🪐༉
Fanfiction⊹ فیکشن: Shelter ⊹ کاپل: جیکهون ⊹ ژانر: School life, Angst, Slice of life ⊹ روز های آپ: جمعهها ⊹ نویسنده: Winko خلاصه: «همه چی از جایی شروع میشه که تو وجود داری..وقتی میخوام بخندم به تو نگاه میکنم، وقتی نیاز داری گریه کنی شونمو بهت قرض میدم، وقتی...