𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟓

108 25 2
                                    

"من دارم میترکم"

"با این حجم از غذایی که ریخته بودی اگه غیر این بود تعجب میکردم..معمولا آدمای مریض کم اشتها میشن اما تو، تو این مورد هم عادی نیستی جی"

"تو نمیدونی..ما شکموها چه وقتی مریض باشیم چه ناراحت و چه وقتی که شکست عشقی بخوریم هنوزم نمیتونیم از غذا خوردن بگذریم"

جی با لحن غمگینی درحالی که شکمش رو به طرز کیوتی دَوَرانی میمالید جواب سونگهون رو داد و باعث خنده ی جیک و سونو شد.

اون چهارنفر سینی هاشون رو تحویل دادن و به سمت زمین بسکتبال راه افتادن تا تو تایم باقی مونده ی استراحتشون کمی بازی رو تماشا کنن.

"کاش میشد خودمونم بازی کنیم"

"میتونیم تو تایم های آزادمون اینکارو بکنیم"

جیک با لبخند کمرنگی رو به سونو گفت.

"اما من بسکتبال بلد نیستم...و فکر کنم قدمم برای بازی کفاف نده"

سونو خودش رو نزدیک جیک کشید و بعد از گرفتن دست جیک و چسبوندن صورتش به بازوش با لحنی که فقط مخصوص خودش بود گفت.

" پس سونگهون قراره بشه استاد ریاضیت"

جی ناگهان گفت و نگاه جیک به سونگهونی کشیده شد که تو سکوت و بدون هیچ اعتراضی به جی نگاه میکرد.

اون امروز حتی یک کلمه هم باهاش حرف نزده بود و حتی سعی هم نکرده بود بهش نزدیک شه و این درحالی بود که هم با جی حرف میزد هم سونویی که تا دوروز پیش چشم دیدنش رو نداشت.

"آره سونگهون لطف کرد وقتی ازش خواستم تو حل کردن سوال ها کمکم کنه قبول کرد."

جی که به خاطر تغییر هرچند کم سونگهون خوشحال بود دستش رو دور گردن سونگهون انداخت و ژست خفه کردن گرفت.

"تو پسره ی عوضی"

سونگهون که از حرکت ناگهانیه جی شوکه شده شده بود با چشم های گرد دو دستی ضربه های محکمی به پشت دست جی میزد‌.

"اگه جونتو دوست داری همین حالا ولم کن"

"همین حالام دیرههه اگه ولت کنم تو ولم نمیکنی"

جی دست هاش رو محکم تر دور سونگهون قفل کرد و جوابش رو داد همشون داشتن به ترس تو صدای جی میخندیدن و باعث تعجب بود که سونگهون هم به خاطر وضعیتی که توش گیر افتاده به خنده افتاد. "سونگهون خیلی کیوته" با شنیدن صدای سونو مجادله ی سونگهون و جی متوقف شد و لبخند جیک به آرومی از رو لب هاش پر کشید. بهت زده به پسری که با لبخند و کاملا راحت این جمله رو گفته بود نگاه کردن.

"داری شوخی میکنی؟ سونگهون رو تو مدرسه با عنوان پرنس یخی میشناسن بعد تو به این موجودی که اگه همین الان ولش کنم میوفته روم تا خفم کنه میگی کیوت؟"

Shelter 🪐༉Where stories live. Discover now