Chapter 21 & 22

4.4K 243 5
                                    


(چندین ساعت بعد، آمستردام(هلند))

_به محض اینکه پیاده شدیم تمام امنیت مکان رو چک میکنین، هر نوع حرکت مشکوک دیدین سریع پیگیری کنین و گزارش بدین.

_بله فرمانده.

_نمیخوام کوچیکترین اشتباهی رخ بده ، پس حواستون رو جمع کنین.

_بله فرمانده.

اعضای تیم دوباره جواب دادن و به جونگ کوک نگاه کردن، از وقتی که هواپیماشون به صورت ناشناس داخل باند زمینی فرود اومده بود که هیچکدوم باهاش آشنایی نداشتن.

هیچکس هیچ سوالی نپرسیده بود و تنها کاری که کرده بودن این بود که جئون وون به داخل ون مشکی رنگی که داخلش مجهز به هر نوع سیستم پیشرفته ای بود انتقال داده بودن و به سمت هتلی اسکورت میکردن.

با اینکه نامجون و جئون وون به صورت سر بسته بهشون آگاهی داده بودن که برای چه چیزی اینجان اما هنوز از اطلاعات شخصی فردی که قرار بود مورد حمله قرار بگیره و ترور بشه چیزی نمیدونستن و این جونگ کوک رو عصبی میکرد، اون عادت نداشت کاری رو انجام بده که تیمش رو به خطر بندازه.

جو سرد و سکوت ناخوشایندی داخل ون وجود داشت که هیچکس جز جونگ کوک اون رو نمیتونست بشکنه، اما اون حتی تلاشی برای از بین بردن اون جو مقرارتی نمیکرد چون دلش نمیخواست حتی صدای پدرش رو زیاد بشنوه، اینطوری فقط صداها و خاطرات داخل ذهنش بیشتر زنده میشد و باعث میشد کنترلش رو از دست بده

حتی کنجکاو نبود سیستم مجهز و پیشرفته ای که داخل اون ون بزرگ قرار داره برای کنترل چه چیزی ایه چون حدس زدنش کار سختی براش نبود.

_فکر کنم رسیدیدم قربان.

نامجون با چک کردن محیط بیرون از پنجره و ایستادن ون بلند گفت و جئون وون با لبخند سردی سرش رو به معنی تایید تکون داد و ماسک تیره رنگش رو روی بینی و دهنش کشید، قبل از اینکه بخواد از ون پیاده بشه جان و چانگکیون از ون پیاده شدن و بعد از چک کردن اطراف اجازه دادن جئون وون هم از ون خارج بشه.

_اینجا هتل آرومیه، زیاد جلب توجه نکنید.

دستور جئون وون به گوش تمام اعضای تیم که حالا کنار جونگ کوک ایستاده بودن رسید.

_جوهان، جی بی و کیم، معاون رو همراهی کنید تا اتاقشون.

جونگ کوک گفت و با اشاره زدن دستش به جان و چانگکیون به طرف دیگه ای از هتل رفتن تا امنیت کل ساختمون رو چک کنن، باید از هر نوع خطر احتمالی جلوگیری میکردن، چون جونگ کوک میدونست قبل از اینکه جئون وون پدرش باشه اون معاون رئیس جمهوره و هر نوع اتفاقی که پیش بیاد مسئولیتش گردنه خودش و تیمشه.

_امنه.

جونگ کوک همینطور که نگاهش رو دور تا دور کوچه میچرخوند گفت و ادامه داد.

𝑻𝒉𝒆 𝑾𝒆𝒂𝒑𝒐𝒏(𝑲𝒐𝒐𝒌𝑽)Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ