زمستون کم کم رو به اتمام بود اما هنوز هم سرمای خودش رو داشت. اینجور به نظر میرسید که حتی با رسیدن بهار هم، هوا گرم نمیشه و این بخاطر برفی بود که توی روزهای آخر باریده بود.
روز تعطیل بود اما جونگین بجای بیرون رفتن از خونه تصمیم گرفته بود، وقتش رو با تلویزیون دیدن و بازی با کامپیوترش بگذرونه.
اینطور نبود که اون دلش نخواد از خونه بیرون بره اما از طرفی هوای سرد مانعش میشد و دلش نمیخواست دوباره و به شدت دفعه ی قبل سرما بخوره و از طرف دیگه کیونگسو روز بعد امتحان داشت و نمیخواست با بیرون رفتن بی موقعش حواس پسر کوچیکتر رو پرت کنه.پس برای اینکه مزاحم کیونگسو نشه، صدای تلویزیون رو کم کرده بود و داشت بین شبکه ها دنبال چیز بدرد بخوری برای دیدن میگشت.
_نینی بذار ببینیم اخبار امروز چی میگه.
خانم کیم با رد شدن جونگین از کانال مورد نظرش گفت و جونگین با اکراه دوباره اونو انتخاب کرد.
+من نمیفهمم شما چجوری ازین خبرا سر در میارین. چرا یکم راحت تر و قابل فهم تر اونا رو اعلام نمیکنن؟
جونگین غر زد و خانم کیم چشماشو چرخوند.
_شاید چون همیشه غر میزنی، نمیتونی بفهمی چی میگن.جونگین با لبهای آویزون شده نگاهشو از مادرش گرفت و به زیرنویس هایی که حالا داشتن پایین صفحه رد میشدن انداخت.
+هی... چی؟!
جونگین با چشمهای گرد شده یهو داد زد و خانم کیم که حواسش پیش گوینده ی خبر بود اخم کرد.
_کیم جونگین چرا داد میزنی؟!
+مامان... بخون چی نوشته!
جونگین با همون حالت شوکه شده ی قبل گفت و خانم کیم به پایین صفحه نگاه کرد.
_خدای من نوشته از سال آینده، دانش آموزان بجای َده ماه ، هفت ماه به مدرسه میرن.
+یعنی چی؟! یعنی چی که هفت ماه؟!
جونگین با بهت گفت و خانم کیم سعی کرد پسرشو به آرامش دعوت کنه.
_انگار تصمیم گرفتن علاوه بر دو ماه تابستون، سه ماه زمستونی هم برای تعطیلات در نظر بگیرن. یعنی... از دسامبر تا فوریه مدارس تعطیل میشن.
+خدایا... خدایا باورم نمیشه.
جونگین با خوشحالی شروع کرد به بالا پایین پریدن و خانم کیم با خنده بهش نگاه کرد.
_ولی برای تو چه فرقی میکنه دیگه نینی؟! تو که همه ش یه سال دیگه تا تموم شدن مدرسه ت مونده.
خانم کیم با یه ابروی بالا رفته گفت و باد جونگین به همون سرعتی که پر شده بود خالی شد!
+لعنت به همه شون. میمردن زودتر این تصمیمو میگرفتن؟! کاش فقط برای مدرسه نباشه و شامل دانشگاه هم بشه.
YOU ARE READING
﹏•♡↬ great wrecking ball, great miracles_ S1 ↫♡•﹏
Fanfiction←فیکشن: توپ مخرب گنده، معجزه های بزرگ-فصل اول ←وضعیت: کامل شده ←کاپل: کایسو • سهبک ←ژانر: کمدی • مدرسه ای • رمنس ←محدودیت سنی: +18 ‡خلاصه‡ "شاید اگه جونگین دو روز بعد از تولدش از خواب بیدار میشد و میدید که آدم فضایی ها به زمین حمله کردن و بیون بکهیو...