"تو واقعی هستی؟"

320 110 20
                                    

جونگین بالاخره بعد از چند ثانیه از شوک درومد و کوله ش رو یه جاهایی نزدیک تختش روی زمین انداخت و خودش هم روی تخت سقوط کرد. البته فقط چون پاهاش داشتن داد میزدن که اگه همین الان یجایی نشینی فلج میشیم و به فنا میری!

+مامانم کجاست؟!

بعد از چند ثانیه دیگه که به پسر تازه وارد به خونه شون خیره شد پرسید و لبهای عجیب پسر باز تکون خوردن.

-مامان غذاتو حاضر کرد و خودش رفت بیرون تا... برای... ش...شام خر...خرت و ...پرت... آره خرت و پرت بگیره و به من گفت همینجا توی اتاق تو بمونم و کاری نکنم و منم چون حوص...حوصله م داشت سر میرفت روی تخت دراز کشیدم تا وقتی مامان برگرده‌.

کیونگسو جمله شو بریده بریده به آخر رسوند و جونگین با ابروهای بالا رفته بهش نگاه کرد.

+اولا که مامان نه و مامان من. اون مامان تو نیس که مامان صداش کنی. دوما بهت نمیاد انقدر حرف گوش کن باشی که فقط تو اتاق منتظر بمونی و سوما...تو واقعا جدی ای؟!

کیونگسو با چشمهایی که در حالت عادی هم متعجب به نظر میرسیدن بهش نگاه کرد.

+خب... ببین درسته که کلا زندگی من تو این چند روز پر شده از اتفاقای باورنکردنی ولی واقعی اما... تو رو نمیتونم باور کنم هنوز. منظورم اینه که تو واقعا یه عروسک تبدیل شده ای؟!

-آره. هستم.

+آهههه خدایا این یه شوخی خیلی کثیفه!

جونگین نالید و چشماشو بست تا یکم ذهنش رو آروم کنه اما چند لحظه بعد دستی روی گونه ش نشست و فورا از جا پروندش.

+چه کوفتی بود این؟! کی بهت اجازه داد بهم دست بزنی؟!

با یه لحن عصبی اما تن صدای پایین گفت و اخم هاشو توی هم کشید. اونقدر خسته بود که حتی نمیتونست صداشو بالا ببره.

-خب...خب...من فقط نگرانت شدم. فکر...فکر کردم شاید مر...مری...حالت بد باشه.

+مگه تو عقل هم داری که فکر کنی. لازم نیست نگران من باشی، من بچه نیستم در ضمن اینجور حرف زدنت واقعا اعصابمو بهم میریزه.

جونگین با اخم حفظ شده گفت و کیونگسو لباشو آویزون کرد.

-مع...معذرت میخوام.

_جونگین برگشتی؟!

با شنیدن صدای مادرش از روی تخت بلند شد و از اتاقش بیرون رفت و کیونگسو رو تنها گذاشت.

+سلام مامان.

_سلام پسرم. غذاتو نخوردی؟!

+نه تازه رسیدم خونه و داشتم با اون... پنگو...پسره حرف میزدم. 

مادرش از لحن کلافه ش خنده ای کرد و به سمت آشپزخونه هلش داد.

_بهتره اول ناهارتو که عصرونه محسوب میشه بخوری. کیونگسو!

﹏•♡↬  great wrecking ball, great miracles_ S1 ↫♡•﹏Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu