«جایزه»

257 97 29
                                    

وقتی به اتاقش رفت کیونگسو لباسهاشو تنش کرده بود و لبه ی تخت نشسته بود و هنوز از موهاش آب میچکید.

جونگین سمت دیگه ی تخت رفت و لباسای خودشو برداشت و پشت به کیونگسو چرخید تا اونا رو تنش کنه و تمام مدت متوجه نگاه پسر کوچیکتر روی خودش بود.

بالاخره جونگین حوله ی تنش رو از خودش جدا کرد و سمت کیونگسو چرخید.

+حوله تو چرا گذاشتی روی تخت؟!

-نباید میذاشتم؟!

کیونگسو ساده پرسید.

+اینبار گذاشتی و تخت نم گرفت ولی دفعه ی بعد حواست باشه. بدش به من تا ببرم خشکش کنم.

کیونگسو حوله شو به جونگین داد و پسر تیره تر چند دقیقه ای پشت در اتاق غیبش زد.

-خب جایزه م!

کیونگسو بعد از برگشتن جونگین فورا گفت و جونگین سر تکون داد.

+الان میام.

بعد سمت کمدش رفت و با یه چیزی که کیونگسو ایده ای برای اینکه چیه؟! نداشت، برگشت.

+این سشواره.

جونگین در جواب نگاه پرسشگر کیونگسو گفت و اونو به برق وصل کرد.

+بیا اینجا.

کیونگسو از روی تخت بلند شد و روی صندلی چوبی ای که جونگین بهش اشاره کرده بود نشست.

+با این آب موهاتو خشک میکنم.

-پس جایزه م چی؟!

+صبر کن درد سر.

جونگین آروم جواب داد و کیونگسو لباشو آویزون کرد.

-درد سر یعنی چی؟!

+یعنی... یعنی...

نمیدونست چه جوابی بده و از طرفی نمیخواست با گفتن معنی واقعی درد سر به اون بچه، بیشتر از این لباش آویزون شه پس فقط دکمه ی سشوار رو فشار داد و گرمی بادش رو تنظیم کرد.

-این چیه؟! چرا صداش اینجوریه؟! ازش میترسم.

+نترس. قول میدم ازش خوشت بیاد. هوم؟!

جونگین فورا گفت و بعد از مطمئن شدن از داغ نبودن باد سشوار، اون رو سمت سر کیونگسو گرفت و با شونه ای که توی دستش بود آروم دسته ای از موهاشو گرفت و مشغول خشک کردنشون شد.

-این... یجوریه جونگینی...

کیونگسو همونطور که گردنشو خم کرده بود و سرشو تکون میداد گفت.

+قلقلکت میاد؟!

-قلقلک چیه؟! این گردنمو اذیت میکنه... خنده م میاد...

+قلقلک یعنی همین. اینکه یه چیزی اینجوری خنده ت بیاره بهش میگن قلقلک. سعی کن صاف بشینی و گردنتو تکون ندی. ممکنه موهات کنده بشه.

﹏•♡↬  great wrecking ball, great miracles_ S1 ↫♡•﹏Where stories live. Discover now