"می ارزید؟!"

226 88 18
                                    

بکهیون اونروز به محض دیدن سهون و جونگین با همدیگه، به سمتشون رفت و به حالت تهدید انگشت اشاره شو سمتشون گرفت.

_ببینین عنترا! کل دیروز و دیشب رو بخاطر شما دوتا بوزینه بیدار موندم و به رابطه ی کوفتیتون فکر کردم. پس تا نزده به سرم و یه بلایی سر جفتتون نیاوردم بهم بگین بینتون چه کوفتیه؟!

سهون قبل از اینکه جونگین چیزی بگه با نیشخند ابرویی بالا انداخت.

_یعنی میخوای بگی انقدر برات مهمیم که شب تا صبح بخاطرمون بیدار موندی؟! یا شایدم بخاطر درد دماغت بوده؟!

+آه راستی دماغت چی شد؟! شکسته بود؟!

جونگین اینبار با یکم نگرانی پرسید و بکهیون همونطور که انگشتشو آروم روی بینیش میکشید اخم کرد.

_خدا رو شکر نشکسته فقط ضرب دیده.

+خوبه.

_جواب سوالمو ندادی کوتوله!

سهون با خباثت گفت و بکهیون کفری شد.

_اول تو جواب سوالمو بده. چرا و از کجا جونگینو میشناسی؟!

_چه فرقی میکنه؟!

_فرق میکنه دراز.

_منم گفتم چه فرقی؟!

_چون من تو نخ این سیاه سوخته م و اگه تو دوست پسرش باشی نمیتونم هیچ گهی بخورم دیگه.

بکهیون با فریاد جواب داد اما هر چه به ته جمله ش میرسید صداش آرومتر میشد.

_یعنی میخوای بگی انقدر پرفکت و همه چی تمومم که در برابر من شانسی نداری؟!

سهون با نیشخند جواب داد و منتظر به بکهیون نگاه کرد.

_ریدم به هیکلت و پرفکت بودنت. کجای تو پرفکته؟! دماغ گنده ت؟!

_دیروز بهت گفتم که برای اینکه پرفکت باشم نیاز به یه دماغ عملی ندارم. اگه یه نگاه به پایین تنه م بندازی متوجه منظورم میشی.

بکهیون به دنبال حرف سهون به جایی که داشت اشاره میکرد، نگاه کرد و برای یه لحظه حس کرد فشارش افتاده. اون لعنتی یه غول گنده تو شلوارش قایم کرده بود؟!

_میبینم که پس افتادی!

سهون با تمسخر گفت و بکهیون به سختی نگاهشو از شلوار سهون کند و به صورتش داد.

_خب که چی؟! مگه گفتم قراره اون کسی که جونگینو میکنه من باشم؟!

جونگین که تا اون لحظه ساکت بود پوفی کرد و چشماشو چرخوند.

+منم هیچوقت بهت نگفتم قراره زیر یا روی من بری!

نگاه بکهیون و سهون به سمت جونگین چرخید و پسر قد بلند تر زد زیر خنده.

_هی... جونگین تو رو پس زده؟! پس این همه سماجت برای چیه؟! به هر حال ما هر رابطه ای با هم داشته باشیم تو قرار نیست دوست پسرش باشی.

﹏•♡↬  great wrecking ball, great miracles_ S1 ↫♡•﹏Where stories live. Discover now