جونگین تا عصر توی اتاقش با کامپیوترش مشغول بود و کیونگسو از وقتی از اتاقش بیرون رفته بود، دیگه برنگشته بود. این نشون میداد که پسر کوچیکتر ازش ناراحته و جونگین نمیدونست چطوری باید از دلش در بیاره.
+لعنت بهش!
جونگین با خودش غرید و دستاشو توی موهاش فرو برد. در واقع حرفهای جونگین منطقی و درست بودن اما یه پسر پنگوئنی چطور میتونست اونا رو درک کنه وقتی که کاملا بی تجربه و خام بود؟!
_جونگین. بیا بیرون مهمون داری!
با صدای خانم کیم جونگین بالاخره موهای بیچاره شو رها کرد و با اخم کمرنگی از روی صندلی پشت میز بلند شد.
+مهمون؟!
همونطور که فکرش درگیر مهمون ناخونده ش بود از اتاق بیرون رفت و با دیدن سهون و بکهیون که تازه کفش هاشونو بیرون میاوردن، آهی کشید. برای تکمیل شدن روز عالیش فقط اون دوتا دردسر رو کم داشت.
_هی جونگین حالت چطوره؟!
سهون با لبخند پرسید و جونگین چشماشو چرخوند.
+نمیدونی از ظهر تا الان که ندیدمت چقدر دلم برات تنگ شده اوه سهون.
جونگین با لحن تمسخر آمیزی گفت و بکهیون خودشو عین قورباغه تو بغلش انداخت.
_پس من چی دیک هد؟!
جونگین سعی کرد بکهیون رو از خودش جدا کنه و بعد از اینکه موفق شد، رو به سهون تشر زد.
+لطفا تا وقتی که میرین کنترلش کن.
بعد جلوتر راه افتاد و به پذیرایی رفت.
-سلام.
کیونگسو با دیدن بکهیون و شخص غریبه ای که نمیشناختش گفت و فقط کمی طول کشید تا یه صدای بلند توی خونه بپیچه.
_هی کیوتیییییی!
بکهیون با دیدن کیونگسو جیغ بلندی کشید و به سمتش پرواز کرد و سهون و جونگین با چشمهای گرد شده به پسری که تو بغل بکهیون در حال پرس شدن بود، نگاه کردن.
_چیزی شده؟!
خانم کیم که به اتاقش رفته بود تا پسرا راحت باشن، با نگرانی از پشت در سرک کشید و پرسید و جونگین بهش اطمینان داد که اتفاقی نیفتاده بعد همونطور که اخم کمرنگی روی پیشونیش مینشست سمت بکهیون رفت و کیونگسو رو که رو به کبود شدن بود ازش جدا کرد.
+خفه ش کردی بکهیون.
بکهیون لبهاشو آویزون کرد و با حسرت به کیونگسو که کم مونده بود تا بزنه زیر گریه، نگاه کرد و جونگین با نگرانی پسر کوچیکتر رو چک کرد.
+خوبی؟!
کیونگسو با تردید سر تکون داد و جونگین که بخوبی متوجه شده بود پسر پنگوئنی هنوز ازش دلخوره آهی کشید.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
﹏•♡↬ great wrecking ball, great miracles_ S1 ↫♡•﹏
Фанфик←فیکشن: توپ مخرب گنده، معجزه های بزرگ-فصل اول ←وضعیت: کامل شده ←کاپل: کایسو • سهبک ←ژانر: کمدی • مدرسه ای • رمنس ←محدودیت سنی: +18 ‡خلاصه‡ "شاید اگه جونگین دو روز بعد از تولدش از خواب بیدار میشد و میدید که آدم فضایی ها به زمین حمله کردن و بیون بکهیو...