"شکوفه درخشان"

281 108 18
                                    

اونروز جونگین تو مدرسه خواب آلود و عصبی به نظر میرسید و حتی نصف بیشتر کلاس اول رو تو چرت بود و هر بار هم که با صدای معلم شیمی ش که گاهی بلند میشد از چرت می پرید، اخم هاش بیشتر از قبل توی هم کشیده میشدن و دلش میخواد یه چوب پنبه ی غول پیکر از آسمون نازل بشه و فرو بره تو حلق معلمش که انقدر سر صبح قارقار نکنه!

و البته کنار خواب آلود و عصبی بودنش حجم عظیمی از تعجب هم وجود داشت که چطور شده که شانسش بطور عجیبی گرفته و اون کلاغ پر سروصدا مچش رو موقع چرت زدن نگرفته بود!

خواب و بیدار بود که شنید معلم گفت یکی از تمرینای یه صفحه ای رو حل کنن و بعد ساکت شد و جونگین هم که منتظر لحظه ی خفه خون گرفتن معلم بود بدون هدر دادن یه ثانیه چشماش رو بست و هنوز چند ثانیه نگذشته بود که خواب اومد سراغش و اونقدری هم ادامه پیدا کرد که همکلاسی هاش تمرین رو حل کردن و معلم یکیشونو صدا زد تا جوابش رو بگه.

حالت چهره ی جونگین توی خواب آروم به نظر میرسید اما هر چی که همکلاسیش به آخرای جوابش نزدیک میشد اخم محوی که تازه رو صورت جونگین شکل گرفته بود، ثانیه به ثانیه پر رنگ تر میشد و این نشون میداد که خرس خوابالو داره خواب بدی میبینه یا همچین چیزی!

با تموم شدن جواب سوال، صدای چند تا از بچه ها بالا رفت که میگفتن جواب اشتباهه و در آخر باز صدای قارقار معلم به گوش رسید که همه رو ساکت کرد و خودش جواب درست رو داد و بعد گفت:

_خب حالا تمرین سوم رو حل کنید.

و این همزمان بود با صدای بلند و عصبانی جونگین که فریاد وار گوش همه رو کر کرد.

+بسه دیگـــه!

سکوتی که توی کلاس بود با هین های کشدار چند تا از بچه ها که هم از داد جونگین ترسیده بودن و هم از واکنش معلمشون نسبت به این بی ادبی، شکسته شد و جونگین که سعی داشت موقعیتی که درش قرار داشت رو درک کنه نگاهی به دوروبرش انداخت و با چهره ی شوکه ی همکلاسی هاش روبه رو شد.

+اینا دیگه چه مرگشونه؟!

زیر لب بی خبر از همه جا زمزمه کرد و چند لحظه ی بعد سایه ی گنده ی معلمش رو روی خودش دید.

_کیم جونگین تو مشکلی با کلاس درس من داری؟!

+ن...ه چرا این سوالو میپرسین؟!

_پس میشه بگی دلیل داد زدنت سر من و گفتن بسه دیگـــه چیه؟!

معلم عین خود جونگین اون جمله ی کوتاه رو داد زد و جونگین که تازه فهمیده بود چه گندی زده فقط پلکاشو روی هم گذاشت و لبخندی به سرنوشت و زندگی تخمیش زد.

+میدونم اگه بخوام دلیلمو بگم، بیشتر گند میزنم پس هر تنبیهی که برام لازم میدونین انجام بدین.

با شجاعتی که نمیدونست دقیقا از کدوم ناحیه بدنش نشتی کرده گفت و توی دلش انگشت وسطش رو به شیطانی که به شکل یه پنگوئن ترسناک در اومده بود و داشت به موقعیتش قهقهه های گوش خراش میزد نشون داد!

﹏•♡↬  great wrecking ball, great miracles_ S1 ↫♡•﹏Where stories live. Discover now