┨S2 Chapter 6 ├

Start from the beginning
                                        

کای راضی از حرفهاش و واکنش فوق العاده کیونگسو بلند شد . نمی تونست بیشتر از این لبخند احمقانه اش رو بخاطر رییس بازی که سر کیونگسو در اورده کنترل کنه پس از جا بلند شد و با همون چهره جدی به سمت در رفت .
کیونگسو به سختی لبهاش رو باز کرد : کجا میری ؟
برای اولین بار توی زندگیش از کای ترسیده بود .
-تو که فعلا نمی تونی تکون بخوری میرم یه چیزی بیارم بخوری و بعد یه فکری به حال شرایطت کنم .
وقتی کای از اتاق بیرون رفت کیونگسو هنوز مبهوت بود . کای یه جورایی براش رییس بازی دراورد و کیونگسو چیزی نگفت ؟ اکی واقعا دیشب یه اتفاقی افتاده بود . این ادم مطیع و کمی ترسیده از یوکی کیونگسو نبود . کای بهتر بود سریع تر یه راه حل پیدا کنه وگرنه کیونگسو نمی تونست جلوی خودش رو بگیره تا تلافی اینطور حرف زدن و اتفاقات دیشب رو از کای رو در نیاره . کای کی اینقدر گستاخ شده بود که هم کیونگسو رو می بوسید و هم اینطوری باهاش برخورد میکرد ؟

حتی خودش هم نمی دونست اینجا جلوی خونه کریس چیکار می کنه ولی یه حسی مجبورش کرده بود بیاد اینجا. چند روزی بود کریس رو ندیده بود . درست بعد از اون روزی که مادربزرگش مرد . دقیقا اون روزی که توی ناامیدی زیادش به مردی پناه برد که دلیل ناامیدیش بود بهش اعتراف کرد و رد شد . یه چیزی از اون روز توی سوهو عوض شد . سوهو تمام غروری که تمام زندگیش به عنوان یاکاما جمع کرده بود رو کنار گذاشت به کریس گفت دوستش داره و رد شده بود . اهی از خستگی و کلافگی کشید . دلش می خواست جلو بره و در بزنه و درست مثل دراماهای درجه سه ای که ازشون متنفر بود ، وقتی کریس در رو باز کرد ببوستش ولی خیلی بد بود که زندگی سوهو دراما نبود . کماکه یه بار اینکار رو کرده بود و رد شده بود . اون نمی تونست بره جلو در بزنه و کریس رو بی هوا ببوسه. گرچه خودش دوست داشت ولی بوسه یه چیز دو طرفه بود . چی میشد اگه کریس ردش میکرد؟ خیلی هم بعید نبود قبلا رد شده بود .
با یاداوری اینکه توسط کریس رد شده اهی کشید و دست توی جیبش کرد و چیزی که میخواست رو بیرون اورد . یه سیگار رو بیرون کشید و بعد از روشن کردنش گوشه ی لبش گذاشت . اولین سیگارش رو بعد از رد شدن از کریس کشیده بود از پاکتی که از خونه کریس برداشته بود و حالا نمی دونست چندمین بسته رو خودش خریده . اونقدر توی این چند روز سیگار کشیده بود که حتی دیگه ریه هاش هم عادت کرده بود .
سوهو خوب می دونست عاشق کریسه . نمی دونست چرا و چطور شروع به دوست داشتن اون پسر کرده ولی خوب دله دیگه کریس رو دوس داشت و این احساس خیلی بهش کمک کرد که از یاکاما بودن به سوهو بودن تبدیل شه . یه چی دیگه هم که سوهو گاهی درباره اش فکر میکرد این بود که کریس هم دوستش داره یا به قول بکهیون روش کراش داره . کسی چه می دونست . همون قدر که نیمی از وجود سوهو می خواست باور کنه کریس دوستش داره نیمه مقابل بدنش به شدت مقاومت میکرد و واقعیت ها رو بهش یادآوری میکرد . کریس واضحا گفته بود سوهو رو نمی خواد .
سوهو آهی کشید و بار دیگه به در خونه زل زد و بین رفتن و نرفتن گیر بود که گوشیش زنگ خورد . لعنتی به خودش ، که اونقدر تو فکر بود که زنگ خوردن گوشی ترسونده بودش ، فرستاد و گوشیش رو بیرون آورد و با دیدن شماره کای تعجب کرد .
_کای ؟
با تعجب جواب داد: خودمم سوهو می دونم نباید بهت زنگ بزنم ولی یه اتفاقی افتاده .
_ چی شده ؟
_ کیونگسو...
اخمی روی پیشانی سوهو نقش بست و نگرانی پرسید : چه اتفاقی برای کیونگسو افتاده .
کای مکثی کرد و توی ذهنش جمله بندی کرد و بعد آروم برای سوهو و با جزئیات درباره اتفاق دیشب حرف زد ‌. تمام مدت سوهو توی سکوت داشت به حرف های کای فکر میکرد و هر جمله اخمش بیشتر میشد.
_ منظورت چیه که تونستی دویل ها رو ببینی؟
_برای خودم هم عجیب بود . من هیچ وقت تصویری از دویل های که پیدا می شدن نداشتم. همیشه حسشون می کردم ولی اینبار کاملا واضح دیدم کجان.
_ کیونگسو الان چطوره؟
_ توی اتاق نمی تونه پاهاش رو تکون بده کاملا فلج شده .
_ درمانش کردی ؟
_من وظیفه ام رو می‌دونم سوهو به بهترین نحو انجامش دادم اگه لازم باشه بازم انجام میدم ولی من حس میکنم یه چیزی این وسط عجیبه . منظورم تمام این ماجراست .
سوهو اهی کشید : گفتی اون دویل ها دنبال کیونگسو بودند ؟
کای سری تکون داد و با یاداوری اینکه سوهو نمی بینش گفت : اره .
-فکر کنم همش یه تله بوده کای .
-از طرف کی ؟
-تنها کسی که الان به ذهنم میرسه اوه ست .
کای برای مدتی سکوت کرد و اتفاقات اخیر رو توی سرش مرور کرد : چی شده کای ؟
-ما فهمیدیم اوه برای پیدا کردن قربانی هاش یه ایمیل خاص داره . من بهش پیام دادم و وانمود کردم میخوام روحم رو بفروشم ولی وقتی اطلاعات بیشتر خواست کیونگسو مشخصات خودش رو فرستاد .
-داری میگی شما مشخصات کامل یه کینتارو رو برای یه واسطه فرستادید ؟
سوهو ناخوداگاه فریاد زد .
کای با لحظه ای مکث جواب داد : اره .
-لعنت بهتون . کیونگسو مسموم شده احتمال زیاد .
-درمانش ؟
-قطعی نمی تونم بگم باید بدونم با چی مسموم شده .
-به چی نیاز داری ؟
-کیونگسو .
سوهو جواب داد و هردو سکوت کردند . سوهو تقریبا می تونست حدس بزنه چه بلایی سر کیونگسو اومده و درمانش رو تقریبا میدونست ولی باید از نزدیک مطمئن میشد و کسی که میتونست کاری کنه خودش بود .
نگاهش بالا اومد و به در خونه کریس زل زد . کریس رو دید که از موتورش پیاده شد و وارد خونه اش شد . داشت چیکار میکرد ؟ اون لحظه کی بود کیم سوهو بود یا یاکاما هانجو ؟ چرا اون لحظه اینقدر از خودش متنفر شد ؟ حتی نمی دونست چرا . حس کرد داره به تمام افراد دورش دروغ میگه هیچکس جز کای نمی دونست اون واقعا کیه . میخواست به کجا برسه ؟ مادر بزرگ بهش گفته بود اسمش جایگاهش و قلبش رو از دست میده . و سوهو اون لحظه احساس کرد همه چیز رو یکباره از دست داده . هیچ دلیلی برای اون حس پوچی توی اون لحظه نداشت فقط یه لحظه حس کرد تمام وجودش بی ارزشه . بخاطر دیواری که به دور خودش کشیده بود نمی تونست کیونگسو رو نجات بده و بخاطر گذشته ای که داشت ترس از نزدیک شدن به مردی که قلبش رو تسخیر کرده بود . توی یه تصمیم یهویی و عجیب یکباره گفت : می یام خونه ی کیونگسو
-چی ؟
کای تقریبا داد زد .
سوهو نفس عمیقی کشید و با لحن سردی گفت : تو نمی تونی کیونگسو رو نجات بدی .
و با خودش فکر کرد این دومین باره داره جون کیونگسو رو نجات میده .
-نمیخواد چیزی برای کیونگسو توضیح بدی خودم همه چیز رو میگم .
و تماس رو قطع کرد .
به در خونه کریس زل زد و به خودش قول داد بعد از تمام شدن پرونده اوه سراغ کریس بره و نزاره کریس رو هم مثل بقیه چیزهای زندگیش از دست بده .

" Devil " [ S2 Uncomplete]Where stories live. Discover now